|
مانی
گذر از زمستان
تاريخ نگارش :
۲۵ اسفند ۱٣٨۴
|
|
میرزاآقا عسگری (مانی)
گذر از زمستان
سرود سرد چرا سرمیدهد صبح زمستان؟
چرا سپيد میخواهد اين سنگ باستانی را؟
سارهای سياه را سوگوارتر برای چه میخواهد؟
چرا سکوت را سايه بر سَرِ ما میکند؟
چرا رفتار را میبندد در اين گذرگاه؟
پاسخگوی بالهای سپيد وسنگينش نيست زمستان
همانگونه هست که بايد باشد.
آنانی که از گورستان زاده شدند
سياهپوش و سياهزبان
سرزمينی را سياه میکنند
که خاور سپيده است.
چرا راه را از زير گامهايم کنار میکشند؟
چرا واژههايم را خاک میکنند؟
پاسخگوی چکمههاشان نيستند گورزادان
همانگونهاند که بايد باشند.
زمين که گرم شود در دهان بهار
قناری که رنگهايش را پس بستاند از سوزِ سرما
دروازهی دِژ به روی جهان که باز شود
سرود سرو و سهره و سار، سبز میشود به ناگزير.
پاسخگوی گرمای دلپذير تنش نيست بهار
همانگونه است که بايد باشد.
به شانهی افق برمیشويم
روز، بر پيشانیهامان باز میشود
افق، آواز گلوی ما را بر زمين میپاشد
گورستان ، خموشی را روی خود میکشد
پرنده از شاخهی برف بر شانهی حرف میپرد.
پاسخگوی بازمرگ مردگان که نيستيم
همانگونهايم که بايد باشيم!
شعری منتشر نشده از دیوان اشعار مانی. این کتاب در دست انتشار است.