سروده ای از میرزاآقا عسگری مانی ۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ برگرفته از مجموعه شعر: پرواز درتوفان.سال ۱۳۶۷. انتشارات نوید. آلمان <><><> گُل سرخی برخاک، گل سرخی در خاک. نیلوفری در گهواره، نیلوفری درتابوت. های های، نسیم می رود و بازمی آید از روی دشت! دانهی رویندهی یک عشق، درخت میرندهی عشقی دیگر. در زهدان یک زن، داستانی نطفه می بندد و در تاریکی یک گور، داستانی به پایان می رسد! های های، جهان گرده تعویض می کند! چشمهی بهار سبز می تراود از خاک، مرداب پاییز زرد فرومی شود در خاک. آنکه می میرد دیگر شکوفه نخواهد افشاند، آنکه زاده می شود هرگز نخواهد پایید. های های، شعله ای فراز و فرود می شود بر سر یک شمع! سرزمینی زاده می شود، آنسان که من با سرودن شعری، سرزمینی خاموش می شود آنسان که من از پی سرودن! های های، زندگی پوست می اندازد! حیات پوست می اندازد و من می سُرایم آنچه را که بزودی زاده خواهد شد! |