|
فرارسیدن سال ۲۰۱۵ میلادی را به شما دوستانم با هر نگاه و ملیتی که داریدشادباش می گویم. و آرزو می کنم: همه ی شما لذت تندرستی و شادی را در تمامی سال ۲۰۱۵ قرین خود داشته باشید، هنر،ادبیات و شعر ایران و جهان مونس ساعات فراعتتان باشد، موسیقی های دلنشین و رویاهای زیبا ساعات استراحت شما را پر کند، بی نیاز باشید و ذهنتان سرشار از هوشمندی، لبخندهای شما اهریمن و ددان را نگران کند، آزادی را که سزاوار آنید، در جان و اندیشه و در کشور خود داشته باشید، به هرچه که عشق می ورزید، عشقتان مایه ی نیرومندی و شادکامی تان باشد، و آرزو می کنم امیدوارم ضربدر قرمزی را که ایرانیان دارند روی جمهوری اسلامی ایران می کشند کامل تر شود، تروریسم بین المللی در آبشخور اصلی آن جمهوری اسلامی و کشورهای اسلامی همچنان رسوا و رسواتر گردد. بزرگترین و طبیعی ترین حق آدمی، یعنی آزادی رفیق راهتان باد. مانی <><><> گذر از زمستان --- سرود سرد چرا سرمیدهد صبح زمستان؟ چرا سپید میخواهد این سنگ باستانی را؟ --- سارهای سیاه را سوگوارتر برای چه میخواهد؟ چرا سکوت را سایه بر سَرِ ما میکند؟ چرا رفتار را میبندد در این گذرگاه؟ پاسخگوی بالهای سپید وسنگینش نیست زمستان همانگونه هست که باید باشد. --- آنانی که از گورستان زاده شدند سیاهپوش و سیاهزبان سرزمینی را سیاه میکنند که خاور سپیده است. چرا راه را از زیر گامهایم کنار میکشند؟ چرا واژههایم را خاک میکنند؟ پاسخگوی چکمههاشان نیستند گورزادان همانگونهاند که باید باشند. --- زمین که گرم شود در دهان بهار قناری که رنگهایش را پس بستاند از سوزِ سرما دروازهی دِژ به روی جهان که باز شود سرود سرو و سهره و سار، سبز میشود به ناگزیر. پاسخگوی گرمای دلپذیر تنش نیست بهار همانگونه است که باید باشد. به شانهی افق برمیشویم روز، بر پیشانیهامان باز میشود افق، آواز گلوی ما را بر زمین میپاشد گورستان، خموشی را روی خود میکشد پرنده از شاخهی برف بر شانهی حرف میپرد. پاسخگوی بازمرگ مردگان که نیستیم همانگونهایم که باید باشیم! |