|
میرزاآقا عسگری.مانی آن پدر و پسر آدمخور در خوزستان نگاهب به کتاب: مشعشعیان تاریخ پیدایش و ادعاهای سید محمد مشعشعیان پژوهش احمد کسروی چاپ سوم. انتشارات مهر. کلن. خرافهسازی و دین¬فروشی از کهن¬ترین کارهای بشر است. دکان دو نبش دین یکی از گرم¬ترین و در همان حال خونین¬ترین بازار¬ها در تمام تاریخ بشر بوده و هست. ازهمان آغازی که بشر شروع به خرید و فروش کرده در کنار بسیاری از کسب وکارهای دیگر، دو شغل پدید آمده: یکی تن¬فروشی و دیگری دین¬فروشی. همین که می¬گویند ۱۲۴ هزار پیامبر درتاریخ بشر ظهور کرده¬اند نشان از رونق این دکان داشته است. تازه اینان پیامبرانی هستند که از سوی حدیث¬نویسان از جمله تاریخ¬پردازان مسلمان «مجوز» گرفته¬ و بسیاریشان ثبت¬نام شده¬اند(!) پیدا نیست اسامی همه¬ی آنها را باید درکجا پیدا کرد؟! به هر روی این شغل پُر درآمد، همواره نمایندگان، رهبران و دکان¬دارانی داشته است که از آن بهره بگیرند و سود ببرند. هم اکنون هم در ایران صدهاهزار روحانی، آخوند، ملا، روضه¬خوان، درویش، صوفی، مداح، پامنبری، حدیٍث¬گو، اسلام¬شناس،دعانویس، روضه¬خوان و تعزیه¬باز لابلای مردم می¬چرخند و سبیل خود را در کسب و کار دین چرب می¬کنند! دکان¬داران دین آزادند که به نام دین؛ اجناس دکان¬شان را هر وقت خواستند عوض کنند، دور بریزند، جنس تازه بیاورند. بر سر این تغییرات و تعمیرات جنگ¬های خونین فرقه¬ای و صلیبی و دینی و مذهبی و عقیدتی براه افتاده و از ابتدای تاریخ بشر تا به اکنون میلیون¬ها میلیون باورمند و بی¬باور به ادیان جان خود را از دست داده¬اند. تازه در پایان سده¬ی¬ بیستم و آغاز سده¬ی بیست و یکم نوعی از خودکشی و دیگرکُشی دینی هم با نام «جهاد انتحاری» راه افتاده و تاکنون جان چندین هزار آدم بی¬گناه را گرفته است! قرآن یکی از اجناس پُرفروش دکان دینمداری است. (درماه آپریل ۲۰۱۲ طبق خبر رسمی که در آلمان ازهمه¬ی رسانه¬ها پخش شد، مسلمانان سلفی ۲۵ میلیون قرآن نفیس و رایگان را بین مردم آلمان پخش کرده¬اند! لینک زیر یکی از صدها لینک خبری مربوط به این رویداد است: www.focus.de دکانداران دین نشان داده¬اند که در صورت لزوم حتا آیه¬هایی به قرآن اضافه یا از آن کم می¬کنند. همان¬گونه که درصدر اسلام، وپس ازمرگ محمد، ریش¬سفیدان و رهبران مسلمان عرب آیه¬های نامناسب قرآن را از آن برداشتند و گفتند این¬ها «آیات شیطانی» بوده¬اند. یعنی آیاتی که شیطان در دهان محمد گذاشته بوده و کسی نیست بپرسد چگونه آخرین پیامبر الله به هنگام دریافت آیات، فرق شیطان و الله را تشخیص نمی¬داده است؟!ای بسا درآینده نیز دکان¬داران دین بازهم از این کارها بکنند. آخوندجماعت اهل این دنیاست و می¬داند که باید بهره¬ی این جهانی را از این جهان ببرد. معماران دین بهتر از توده¬ها می¬دانند که بعد از این زندگی، زندگی دیگری نیست. از آنجایی که خود روحانیان آن جهانِ خیالی را به عنوان جنسی مرغوب و پرطرفدار تئوریزه کرده و «ساخته¬اند» می¬دانند که باید بیشترین نعمت¬های این جهان را با برچسب «جهان فانی» ازچنگ مردم دربیاورند و آن جهان را با نام «جهان باقی» به آنان بفروشند! به توده¬های باورمند می¬گویند این جهان آزمایشگاهی است که اگر شما «آزمایش»تان را درتبعیت از دین، درتبعیت از ما خوب پس بدهید، خمس و زکات پرداخت کنید، سهم امام بدهید، وقف کنید، آنگاه در آن دنیا درکنار جوی¬های شراب و حوریان بهشتی و غلمانهای شهوت¬ران زندگی خواهید کرد! در تاریخ تشیّع نیز مانند کل تاریخ اسلام و دیگرادیان، شمار فراوانی از دکان¬داران دین آمده و گفته¬اند که امام یا نایب «امام» هستند و از این طریق زندگی کرده¬اند. «سیّدمحمدمشعشع» سرکرده¬ی یکی از طوایف عرب درجنوب عراق امروز نزدیک خوزستان یکی از اینان بوده که اعلام کرده امام زمان است.زنده یاد احمد کسروی در کتاب تحقیقی بسیار جالب¬اش با نام «مشعشعیان» تاریخ پیدایش سیّدمحمدمشعشع را بیان و چگونگی شکل گرفتن سیستم سیاسی و دینی او را برما روشن می¬کند. او این پژوهش را بر اساس اسنادی که درمنطقه خوزستان پیدا کرده، نگاشته است. او همچنین از اسنادی که درکتابخانه¬های شخصی و دولتی در ایران وکشورهای همسایه وجود داشته برای تدقیق پژوهش¬اش بهره گرفته است. کسروی با تکمیل قطعات گمشده¬ی و مبهم پازل تاریخ مشعشعیان، این بخش از تاریخ جنوب ایران را به خوبی به ما نشان می¬دهد.اومی¬نویسد که سیّد محمد مشعشع یک تئوری تدوین می کند تا خود را امام زمان بنامد.اومی¬گوید امام زمان جسمیت داشته و مانند انسان¬های دیگر بوده و مرده و دیگر زنده نخواهد شد. می¬گوید مقام «امام زمان» بالاتر از پیامبر اکرم اسلام نیست. پیامبر هم رفت و دیگر بازنخواهد گشت. آن چه که ما نامش را «امام زمان» گذاشته¬، و منتظر ظهورش هستیم، روح اوست که اینک درمن که سیّدمحمد مشعشع هستم تجلی پیدا کرده. پس من امام زمان هستم. او کار را به جایی می¬رساند که در این خرافه¬فروشی و دین¬سازی، می¬گوید که: «امام علی، امام نخست شیعیان، خودِ خدا بوده و خدا برای این که کارهایش را در روی زمین خوب سامان بدهد، در جلد علی ظاهر می¬شده است!» (نقل به مضمون) حالا چرا خدا درجلد علی ظاهر شده بوده که حتا ابن ملجم (فیروزنهاوندی) را پشت سرخودش نمی¬دیده ظاهر می¬شده در حالی که علی آدمی بوده مثل همه¬ی انسان¬های دیگر؟ برای این که «خدا می¬خواسته مردم را آزمایش کند و ببیند که اگر درجلد علی ظاهر شود او را باور می¬کنند، به او ایمان می آورند یا نه؟! اگر ایمان بیاورند که مسلمان¬های خوبی هستند و به بهشت خواهند رفت، اگر نیاورند که معلوم است کافرند و تکلیف شان روشن.» (نقل به مضمون) سیّدمحمدمشعشع با این توجیه وتئوری، قدرتی به هم می¬زند، پیروانی پیدا می¬کند وجنگ¬هایی راه می¬اندازد. او درنهایت حکومت خوزستان امروزی ایران را به چنگ می¬آورد. پس از او نیز پسر وخاندان¬اش حکومت مشعشعیان را ادامه می¬دهند. حتا درقرن نهم هجری و بعد از این سلسله هم، سلسله¬ی «کعبیان» در خوزستان به روی کارمی¬آیند که همین عقاید را داشته¬اند. بعد از کعبیان هم شیخ خزعل و خاندان¬اش قدرت را در آنجا به دست می¬گیرند. همه¬ی رویداد¬های خوزستان از قرن نهم هجری به این سو با پیدایش محمد مشعشع به عنوان «امام زمان» پیوند دارد. فرزند سیّدمحمدمشعشع که تصادفاً یا آگاهانه اسم¬اش سیّدمولاعلی بوده به صحنه می¬آید ومدعی می¬شود براساس تئوری پدرش،او یعنی سیدمولاعلی همان روح خداوند است که درعلی تجلی پیدا کرده بوده است! حالا که علی مرده، روح خدا او دراو تجلی پیدا کرده و اوخود خدا است! به مردم پیرامونش می¬گوید شما باوردارید که پدر من خودِ امام زمان است، براساس همان تئوری و همان استدلالات اکنون باید بپذیرید که من خودِ خدا هستم. این بار خدا در من تجلی پیدا کرده است! بر اساس ادعاهای او، علی، خود خدا بوده و سیدمولاعلی هم همانا خود خدا است! و البته جریان «علی¬الله»¬هی هم کم و بیش از آن جا ریشه می¬گیرد. قدرت سیدمولاعلی مشعشع البته بیش¬تر از امام زمان است و به همین خاطر قدرت سیاسی¬اش هم سیرصعودی می¬رود. پیروان فراوانی پیدا می¬کند. پدرش که این دکان را بازکرده بود می¬بیند که پسر قوی¬تر عمل کرده و غنی¬تر و نیرومندتر شده و دارد دکان او را تعطیل می¬کند. از پسرش می¬ترسد و به او نفرین می¬فرستد که حالا من آمدم یک حقه¬ای سرپا کردم تو آمدی از این حقه بهره گرفته و داری رودست من می¬زنی؟ از فرزندش بیزار می¬شود. این پدر و پسر اغلب با پادشاهان ایران و نیروی مرکزی درجنگ بودند با قدرت¬های منطقه درجنگ بودند، باج می¬گرفتند، باج می¬دادند، می¬ماندند، عقب نشینی می¬کردند. پدر با دشمن علیه پسرش همدست می¬شود تا بالأخره یک روزی این «خدا» یامولاعلی فرزند سیّدمحمد قدرت¬اش را از دست می¬دهد و آن گاه پدر دوباره جلو می¬آید و سینه سپر می¬کند و به پادشاه و قدرتمندی که پسرش را گرفته می¬گوید که کار خوبی کردی و او حق نداشت و حق با شما و با من است! به هرحال، این رویدادها هم یکی از هزارها پروژه¬ی «عوام¬فریبی»، «دین¬باوری» و «فرقه¬سازی» بوده¬ که پیاده شده و هنوز هم دربرابر چشم چند صد میلیون مسلمان و چند میلیارد انسان، پیاده می¬شوند. تمامی فرقه¬های دینی داستانی شبیه به این داشته¬اند. همه¬ی این¬ها ساخته¬ی دست بشر هستند و همه¬ی این¬ها اجناسی هستند ساخته شده به دست بشر که فروخته شده¬اند و با مشتریان فراوانی که داشتند و هنوزهم دارند و بازهم مشتری¬های پرشماری خواهند داشت. چون مشتری دکان دین، نادان است. مادامی که بسیاران نادان باشند، دکان دین هم پُر رونق است. حتا امروزه هنوزهم بسیاری از «سیاست¬پیشگان حرفه¬ای» که همچون گرگ درنده به طعمه¬ی «مردم» مینگرند جلوی هرکسی را که خرافه¬ی دین و مذهب را به انتقاد بگیرد با اسلحه¬ی «توهین به باور توده¬ها» و «توهین به مقدسات مردم» می¬گیرند! دین و سیاست، شاه و مجتهد، روحانی و اینگونه لیدرهای سیاسی، در دامن زدن به توهمات دینی و خرافه¬های «مقدس» همدست بوده وهستند تا بتوانند برگرده¬ی مردم سوار شوند. مادامی که آش نذری می¬پزیم، به زیارت می¬رویم و صدقه می¬دهیم این دکان¬ها پررونق خواهند ماند. هنوز هم درمیان مخالفین جمهوری اسلامی در ایران فراوانند جریان¬ها وسیاست¬پیشگانی که اگر ببینند کسی به اسلام، به قرآن، به پیامبر، به امام و به آخوند انتقادی می¬کند یقه¬اش را می¬گیرند که: «به مقدسات توهین نکنید، به باور توده¬ها توهین نکنید!» برای این که جامعه¬ی ایران به راستی ازعصرخرافه و از تاریکی ماورای سده¬ها بیرون بیاید و درمعرض آفتاب، در روشنایی به سوی آینده¬ای روشن، عقل¬گرا و خردگرا حرکت کند، ناگزیریم رودرروی عقل¬ستیزی که همان دین است، رودرروی علم¬ستیزی که همان دین است و روبروی تئوریهای آخوند،مومن و آیت¬الله بایستیم. البته با کلمات¬مان، با آگاهی، با خرد، با منطق وعقل. باید به هرشکلی که می¬توانیم رودروی جهالت بزرگ تاریخی بایستیم. امیدوارم یک روز تمامی کتاب¬های احمد کسروی که هم در دوره¬ی پهلوی و هم دردوره¬ی جمهوری اسلامی جزء آثار ممنوعه بوده و هستند در ایران آزاد شوند و مردم¬ به این کتاب¬ها دسترسی داشته باشند. امیدوارم در آینده بتوانیم در رایو، تلویزیون و رسانه¬های فراگیر درباره¬ی کسروی حرف بزنیم و او که یکی از پیشاهنگان بزرگ روشن¬اندیشی ایران است بر ما شناخته¬تر شود و ما با یاری او وهم¬اندیشان او بتوانیم از ظلمت خرافه، دین و تشیّع یک بار و برای همیشه بیرون بیاییم. <><><> این گفتار ازمجموعهی «نقد شفاهی ادبیات ایران» است که نخست بصورت فایل تصویری در یوتیوب منتشر شده است. متن پیاده شده اندکی ویرایش شده است. |