|
مانی
مانی: شاملو، شاعران بزرگ و دوراهی سرنوشت
تاريخ نگارش :
۶ مرداد ۱٣٨۹
|
|
میرزاآقا عسگری. مانی
شاعران بزرگ و دوراهی سرنوشت
برگرفته از سایت فارسی بی بی سی
www.bbc.co.uk
<>
بیشترینِ هنرمندان و شاعران بزرگ بارها در مسیر کار و زندگی خویش بر سر دوراهی سرنوشت قرار میگیرند. از زمانی که ارزش و تأثیرگذاری آفرینش آنان بر مردم روشن میشود، مراکز قدرت (دولتی یا حزبی) برآن میشوند تا با جذب شاعران، نویسندگان و هنرمندان، نام و کارآنان را در سوی تقویت و توجیه سیستم سیاسی خود بکارگیرند. در همانحال تودهها نیز با صدها شکل و شیوه با شاعر یا هنرمند خلاق و بزرگ گفتگوی نامرئی دارند. شاعر زمانی محبوب و مشهور میشود که تودههای وسیع او را بپذیرند و تودهها زمانی آنان را میستایند که سخن و آثارشان در سویهی خواستهای مردم باشند.
در سیستمهای سیاسی توتالیتر که ناسازگاری میان حکومت و مردم ژرفا وگسترهی فزایندهای دارد، نبرد پنهان و آشکار بین حکومت و مردم برای جذب و نگهداشت هنر و هنرمندان بزرگ افزونتر است. حکومتها به شاعر و هنرمند تأثیرگذار و توانا، مقام، قدرت و ثروت را پیشنهاد میکنند، و تودهها پیشباز از آثار آنان را. اگر شاعری محبوبیت و مقبولیت نداشته باشد، به درد حکومتها هم نمیخورد و اگر با ستمکاری حکومت رودررو نشود، شهرت ومحبوبیت نمییابد. «همدستی با توده»، شاعر و هنرمند را به حوزهی تیراندازی حکومت میبرد و همراهی با حکومت یا سکوت در برابر نابکاریهای آن، شاعر را بیرون از اعتنای تودهها که اصلیترین مخاطبان او هستند قرار میدهد. در چنین جوامعی و با چنین صفآرائی سیاسی و فرهنگی آشکاری، شاعر بزرگ بر سر دوراهی سرنوشت اجتماعی و ادبی خود قرار میگیرد. تردید و تأخیر در گزینش راه، میتواند شاعر را در دهانهی قیچی حکومت و مردم قرار دهد. چون در جوامعی که زیرشمشیر استبداد نفس نفس میزند، راه سوم یا صندلی سومی برای ابرشاعران و ابرهنرمندان وجود ندارد.
اجمد شاملو دوبار بر سر چنین دوراهیای قرار گرفت. یکبار در دوران پهلوی و یک بار در دوران حکومت اسلامی در ایران. او هردوبار، «همدستی با تودهها» را برگزید و به همین روی، مقبول مردم و منفور حکومتها شد. در دوران استبداد دینی، حساسیت حکومتیان نسبت به اهل شعر و سخن افزونتر بود و هست. چرا که سران این حکومت نه تنها خود به راز و رمز و تأثیر «کلام» واقفند و در واقع تنها ابزار کار و موفقیت خود را کلام و سخن میدانند، حتا معجزهی پیامبرشان را نیز «کلام قرآن» میدانند، و پُر پیداست که به شاعران توانمند و قدرت نفوذ معنوی و شعری آنان بخوبی آگاه و بنابراین حساس هم باشند.
اگر احمد شاملو در دوران اخیر به حکومت اسلامی ایران چراغ سبز نشان میداد، میتوانست شاعری ثروتمند و با نفوذ در دستگاه حکومتی بشود. البته در چنان صورتی دیگر کسی از او با عنوان «شاعر ملی» نام نمیبرد. همکاری فرضی او با این حکومت تنها حکم تیرخلاص سیاسی و ادبی او به شقیقهی خودش تلقی میشد. و شاملو هوشمندتر از آن بود که نام و شهرت خود را که در دهههای آینده نیز در اذهان خواهد درخشید فدای مقام و ثروتی ناپایدار کند. چیزی که نادرابراهیمی و همانندان او از درک آن ناتوان بودند.
احمد شاملو شاعر نبود که به وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور خود بیاعتنا باشد. او در بنیانهای فکریاش به نسلی از شاعران و نویسندگان تعلق داشت که از نگاهی سکولار و مدرن بهرهمند بودند و این نگاه در اشعار ونوشتههاشان بازتابی آشکار داشت. شاملو به همان نسبت شاعر ضدخرافه و تحمیق هم بود. او و پرشمارانی از همنسلانش از پل ایدئولوژیهای آسمانی و زمینی گذشته بودند و بویژه در دوران کمال فکری و ادبیشان به مفاهیم دموکراسی، سکولاریسم، آزادی و مدرنیسم بسیار نزدیک شده و آشکار و نهان بیانگر و مبلغ چنین مفاهیمی بودند.
همین باورها موجب شد او و همانندانش مورد سانسور فزاینده، ممنوعیت نسبی و بیان نشدهی انتشار آثار، و محدویتِ آشکار فعالیت ادبی و تحرک اجتماعی در میهن خود بشوند و در جستجوی تریبونهائی در میان هممیهنان خود در بیرون از مرزهای ایران باشند.
شاملو در بزنگاههای حساس سیاسی و اجتماعی اغل تصمیمی درست گرفت. برغم لغزشها یا ناروشنائیهائی که قابل فهمند، او از روی باور و آگاهی، برآن شد که با مردم باشد، صدای شاعرانهی آنان باشد، و در همان حال منتقدی شجاع نسبت به همان مردم باشد، هرجا که «مست و گنگ » بودند یا«به تظاهر تزویر» میکردند.
در افسانههای قدیم میشنیدیم که قهرمان:«بر سر دوراهی قرار گرفت. یکی راهی طولانی و راحت و دیگری راهی کوتاه و خطرناک»
اوضاع جهانی در قرن بیستم یک اوضاع استثنائی برای شاعران وهنرمندان و نویسندگان در سرتاسر جهان پدید آورده بود. خیزش جهانی در برابر حکومتهای توتالیتر در اغلب کشورهای جهان از سوئی، و سرکوب بیرحمانهی مردم و اهل اندیشه و قلم از سوئی دیگر، همهی شاعران و هنرمندان بزرگ جهان را بر سر همان دوراهی سرنوشتساز قرار داد. از مایاکوفسکی و ناظم حکمت گرفته تا نرودا و لورکا و هاینریش بل و پیکاسو و سولژنیستین و صدها نفر دیگر با گزینش راهی درست اما گاه بسیار تلخ و خونین سرنوشت خود و آثارشان را برای همیشه رقم زدند. شاملو در ابعاد ملی (و نه جهانی) یکی از هماندیشان و همراهان آنان بود.