|
مانی
ناهید ملکی: سکوت
تاريخ نگارش :
۵ آذر ۱٣٨۴
|
|
ناهيد ملکی
سکوت
برای مانی و خشت و خاکسترش
به کجا می روی کودک تنها؟
به کجا آشفته؟
با اين نارنجک دلت
و گل های آفتابگردان دستهايت؟
تا افق جز خون، راهی نيست.
شب نزديک است و
بيابان، رمه ی گرگ.
تو به شکل تنهائی خودت هستی و
گرگ ها شبيه بيابان.
از دور در مه
سه جوان می آيند
با دهانهای باز
در سکوت سفيد.
می خوانند نامت را
و تو سرگردان در باد می چرخی
- « يارانم!، ياران!»
جهان منتظر است
منتظر پرواز جان تو.
گل های آفتابگردان
مِه
بيابان درنده،
و تو
کودکی در سفيدی تنهائی!
چاپ نخست. سيمرغ. آمريکا.