|
مانی
از پیراهنت بگذرم !
تاريخ نگارش :
۲۵ دی ۱٣٨۷
|
|
|
رقصندگان باسک. اثری از رضا سپهداری
|
میرزاآقا عسگری (مانی)
از پیراهنت بگذرم
زیر این شب نازک
زیر وقار ارغوان
روی هندسهی شکستهی این باغ بنشینی با دامن آبی.
تابستان برشانهات نفس بکشد
بنوشی تا مستتر شوم .
تازهترین شعرت را روی حواسم بگشائی
انگشتانمان لای ملودیهای فلامینگو گیر کند
شاعران هرزه را بستائیم
تو بتابی و ماه نتابد
آوای چکاوک بر گیتار چکد
جانم از حضورت پاره پاره شود
بنوشم تا مستتر شوی.
رانهایت به گفتگوی ما راه بیابد
پستانهایت شعر بخوانند
دندانهایم ساز بنوازند
کفشهایت را پر از نسیم کنی.
غزل شوم، از پیراهنت بگذرم
زیر هوا آب شویم، خواب نشویم
باشم، نباشی. دوبال پروانه باشیم
بامداد آید،
تنت را با سپیده بشویم، خنک کنم.
این همه باشد،
تنها یک چیز نباشد: «بیداری»
تا هرگز درنیابیم که این همه، رویا بود
حالا تو باشی و من باشم و
تعبیر رویا باشد!