|
مانی
ساز من
تاريخ نگارش :
۲۶ آبان ۱٣٨۷
|
|
|
عکس از تونیا
|
میرزاآقاعسگری.مانی
ساز من
دهان ِ خورشید خاموشست
دهان ِ تاریکی به گفتار.
حشرهئی ناموزون
بر برنجزار شادمانه میچرخد.
آه، ای شب وهمآلود!
دهان ِ آب بسته است
دهان ِ خشکی به سخن.
دزدان بر دریا نغمه میخوانند.
آه ای ساعت بدشگون!
ساز من! آوا کن اینهمه را
شعرم اگر نتوانست.
اندوه من و
گلایهی ِتو گلوی یگانهئی دارند.
ملودیهای ِسازم تو را میخوانند
ای مانده در دور دست.
*
از دیوارهای بلند
نه نسیم گذر خواهد کرد
نه تُندباد
نه سوگخوانی همسران
نه دلتنگی کودکان ِچشم به راه.
در تاریکترین گذرگاهها اما
ساز من خواهد سرود سخنی را که شعرم نتواند.
از آن پس،
رویای ِ من باز خواهد سرود
هر آنچه را که شعر و سازم نتوانند!
۲۸/۱۱/۱۳۶۲- تهران
_______________________________________________________
از سرودههای دوران اختفا در تهران. برگرفته از «خوشهئی از کهکشان» جلد نخست.