|
نظرات دیگران |
|
|
عنوان: لذتی درحد معجزه | |
یه زمانی مسیح عیسی کوری رو شفا داد کاهنین اومدن ازش پرسیدن که چه کسی تو رو شفا داد گفت عیسی .. . خلاصه ی داستان اینکه اون مرد عصبانی شد و گفت که من نمیدونم عیسی کیه فقط میدونم که مو شفا داد ... من کور بودم و اون منو شفا داد «اون کور مادر زاد گدایی بود که سر راه مینشست» و سوادی نداشت و از مرد م عامی و شاید خیلی کمتر از عامی بود.................. غرض از گفتن این حکایت این بود که من فقط میدونم که چقدر لذت بردم دیگه هیچی نمیتونم ازش بگم |