مانی
تیر خلاصی بر خردگرایی ایرانی.
تاريخ نگارش : ٨ آبان ۱٣۹٣

نظرات دیگران


نویسنده: سیروس صادقی ۲۰ بهمن ۱٣۹٨
عنوان: ترس
پسر شجاع!
-----------

من و ترس همسفریم. با ترس به خشت افتادم، زیستم و چانه خواهم انداخت. نترس، اون با من.
از معلم ترسیدم، ناظم، مدیر، پلیس، رئیس، معاون، سرگروهبان، ساواک، نوپو، سانسور، از آتش جهنم ترسیدم، عذاب دوزخ، سرازیری قبر، فشار قبر، عمود نکیر، مار غاشیه، تیغ برنده، جن بو داده و لعن اولیاء. صلوات فرستادم، قمه زدم، ختنه کردم، خمس دادم، اشک ریختم، نذری پختم، گشنگی کشیدم، خم و راست شدم و قنبل هوا کردم. از خدا ترسیدم. در هم کوبنده، قاسم، قدّار و قهّار!
من آدم گردن فرازی بودم، ترس مرا کوتوله کرد. وقتی می ترسم، دلم مه لر زه.....


www.nevisandegan.net