|
نظرات دیگران |
|
|
عنوان: بحث صميمانه | |
پس از سالها كندوكاو عميق شخصي كه بن مايه آن ريشه در روح آزاد نگر دارد و شكي ندارم روح هر انسان ديگري نيز ميتواند به مراتب بالاتري از آگاهي فعلي اش برسد تا مسائل را از منظر كلي نگر نگاه كند، مايل هستم تا مختصري در اين پايگاه ارتباط جهاني در خصوص اسلام ( موضوع حاضر) بنويسم تا بناي گفتگوي صميمانه گردد: اول:آنچه همه روشنفكران و تاريخ نويسان متحبر دو قرن پيش و حاضر به مقوله اسلام گرايي، اسلام زدايي ،اسلام ستيزي و اسلام شناسي پرداخته اند بحثي جداگانه دارد ولي جداي آن شايسته قدرداني يست جهت شناساندن وقايع تاريخي مستند با نگاهي بي طرفانه يا منصفانه مانند ميرزاآقاخان كرماني ،علي دشتي و سايرين(بغير از آندسته موارد شبه مستند و غير تاريخي) دوم:تعريف واقعي دموكراسي مدني و انساني چه بوده ، چه هست و چه خواهد بود؟ به نظر من سرمنشا قواعد آن را ميتوان در تمدن هاي سيارات ديگر كه ميليونها سال در شهرياري خود به فراز و نشست كشانده اند....تا استعمار تمدن بدوي زمين و تكثير و اختلاط نژاد متنوع اينان در بين زمينيان....تا ظهور تمدن هاي طلايي لموريا و آتلانتيس در 100 هزار سال پيش از ميلاد كه مادر تمام تاريخ نانوشته انسان گونه ها هستند(برخلاف تصور شروع تمدن از بين النهرين)....تا تمدن طلايي خاراخوتا در صحراي گوبي كه منشا گسترش نژاد آريايي مقيم در كره خاكي به دشت هاي هند و ايران و شمال اروپا بودند....تا ظهور تمدن طلايي راما در هند باستان ...تا تمدن طلايي مصر باستان و سومريان در بين النهرين....همه و همه تعريفي از دموكراسي مدني و انساني ارائه دادند كه گاه با آن زيستند گاه به بيراهه كشاندند...وليكن ريسمان طلايي اين اصل در لابلاي انديشه هاي ناب مسكوت ماند. براستي چرا مسكوت؟ سوم: به نظرم دليلش ساده و بي پيرايه است ، چرا كه اگر حقيقت محض در برابر چشمان بشريت چون مرواريدي هديه گردد به مانند فضله اي آنرا دور مي ريزد...كما اينكه هزاران هزار سال است كه فرصت پذيرش و رد آنرا داشته است...اين اراده جمعي است كه سرنوشت يك تمدن و جامعه يا نژادي را مي سازد ...همه و همه افراد در به ظهور رسيدن آن سهيم هستند....مسكوت ماند چونكه به اراده بشري در ظهور كيفيات روياهايش فرصت و احترامي قايل گشت...مسكوت ماند چونكه اقتدار و قاطعيت اراده بشري در تغيير سرنوشت خويش بر پذيرش بيچون و چراي حقيقت عشق قدرتمند تر بود چهارم: آيا تك تك روياهاي صادقانه ما در جهت به ظهور رساندن عشق در بين مخلوقات است؟(آنچه سرمنشا همه چيز است)آيا تك تك روياهاي صادقانه ما در جهت به قدرت رسيدن اميال فردي ما ، و برتري انديشه هاي فردي ما بر ساير آگاهي هاست؟ آيا آرزوي نابودي و ستيز با اراده ي جمعي عده اي به نظر ناآگاه ، خود آرزوي آتي نابودي اصالت انديشه هاي مان است؟ پنجم:چه چيزي حكم به برتري جويي يك انديشه بر انديشه ديگر مي نهد؟ به نظرم هيچ مگر در كيفيات عشق و خرد و آزادي ششم:حال چطور عده اي كه اسلام گرا هستند و از ماحصل اعتقادشان (خواه خرافي و واپسگرا، خواه متجدد و خيرانديش)به آنچه در زندگي شخصي ايشان (نه اجتماعي)رخ مي دهد ايمان دارنداز آنها سلب كنيم و برچسب تجدد خواهي بر آن بنهيم؟ غير اين است كه آزادي و پذيرش هرگونه انديشه سنگ بناي دموكراسي نبوده و نباشد؟ غير اين است كه استثمار و استبداد از ناخودآگاه ذهن تك تك هر فرد شروع نشود و در مصدري بزرگ تر جلوه نكند؟ هفتم:كنار نهادن واپسگرايي اسلام كه در قالب استبداد فردي و سپس حكومتي به ظهور رسيده است را در چه بايد جستجو كرد؟ سخن كوتاه....در اسلام زدايي و جنبش رهايي از اسلام و ستيز با مسلماني نيست بلكه در فروريختن ترس و سياهي و جهالت از بدنه اعتقادات از هر نوع و تابانيدن نورحكمت ، معرفت ، عشق و آرامش بر همه انديشه هاو باورهاست...كاريست بس خطير و حكيمانه. ارادتمند آزادانديش |
|
|
عنوان: تصحیح شماره تلفن | |
دوستان گرامی شماره تلفن هماهنگ کننده آمریکا که در پای نامه فراخوان آمده برعکس چاپ شده درست آن چنین است 858-320-0013درکشور آمریکا با سپاس از زحمات شبانه روزی جناب مانی در پیگیری استقرار هویت ایرانی از دست رفته |
|
|
عنوان: زنده باد من،تو،او،ما،شما،ایشان،آن | |
زنده باد ایران! پاینده و سرفراز باد فرهنگ باستانی غیر مذهبی ایرانیان .درود بر اندیشه اومانیسم و روشنکری و رنسانس و سوسیالیسم و عقلگرایی و فرهنگ سکولار .خفت و خواری برای آنانی که پیش از بقدرت رسیدن آخوندها، از بیسوادی و خرافات مردم ،کوشش نکردند تا اسلامو دین زدایی کنند . |
|
|
عنوان: اولین سرباز "جنبش نوین رهائی از اسلام" اثر مانی | |
با درود بر شما یاران گران سنگ در این ستون من اولین نظر را مینویسم.من نیز بعنوان یک سرباز به "جنبش رهائی از اسلام" میپیوندم اسلامی که جون دراکولائی سرخ جامه و کثیف نسل اندر نسل و به مدت بیش از هزار و چهارصد سال تمامی حقوق انسانی و کرامت ایرانی را پایمال کرده و هیچ ارمغانی جز بتکده های مسجد و امامزاده و سکس شرعی (صیغه)نداشته است.حتی روحیه خداجوئی و معنویت نیز در سایه شوم اسلام از ایران رخت بربسته و خفقان،جنایت، دیکتاتوری،سنگسار جای آن را گرفته است.من خوشحال میشوم اگر نام مرا نیز در لیست آنتی اسلام خود درج کنید. در زیر عنوان مقاله ای از من را میتوانید ببینید: http://www.kavehfarrokh.com/iranica/cyrus-the-great-and-human-rights/ |