مانی
بالهای بلند آدراپانا
تاريخ نگارش : ۱۱ بهمن ۱٣٨۷

نظرات دیگران


نویسنده: مازیار ۱٣ آبان ۱٣٨٨
عنوان: تربت آشنا
سلام,

زیبا بود
چون از بامداد
که رویای نگاهم
در بستر گرم پاییزی
به پایان رسید
هر بار چشمانم در خستگی
اضطراب در کوچه های غمزده ی غربت
ناآشنا بدنبال تربتی آشنا
سو سو می کنند.

http://maziarworld.wordpress.com

نویسنده: فرانک رودکی ۲۵ خرداد ۱٣٨٨
عنوان: بهار در راه است
بهار ایران به صفا و پاکی،اینبار هم نه خسته، که تازه نفس و سرمست،از دوردست به ما امیدواران درودهای زرین و نقره فام می افشاند. بر بلندیهای آبیدر زیر شصه بارانهای بهاری سنندج به انتظار آفتاب ایستاده ام. لابلای موسیقی رگبار، خنده های شادی کسروی، فردوسی، یوشیج،و... را میشنوم. بوی خاک بوی همآغوشی آفتاب آزادی با جوی شراب رگهایم را با خود دارد...

نویسنده: مانی ۱۴ بهمن ۱٣٨۷
عنوان: جناب جواد مفرد کهلانی
سپاس از یادداشت زیبایتان.
و اما در مورد مرگ مورچگانی که پریده اند
بیفزایم که مرگ ما در سکوت ما است. مادامی که بیندیشیم و حقیقت را بگوئیم، زنده ایم. تا حقیقت زنده است ما هم زنده ایم. هرگاه حقیقت بمیرد، ما هم با آن خواهیم مرد. فرقی نمی کند که کجای زمین باشیم، مهم این است که ساکن کوی حقیقت باشیم. همین اکنون یک یادداشت برای یک دوست با ایمیل فرستادم.
اینجا می گذارمش که شما هم آن را بخوانید.
با مهر
مانی

و اما به آن دوست نوشتم:

...جان درود
ممنونم که نوشته هایت را برایم می فرستی/ صراحت و شجاعتت را می ستایم. مهمترین خصلت یک روشنفکر این است که باج به کسی ندهد. نه به قدرت، نه به مردم و نه به مدعیان.
روشنفکر زمانی روشنفکر است که یافته های خودش را بنویسد بی هرگونه حسابگری. و دست تاریخ، تو و من و همانندان ما را درست سر همین پیچ تند قرار داده و مطمئنم موفق خواهیم شد.

نویسنده: جواد مفرد کهلان ۱۴ بهمن ۱٣٨۷
عنوان: راجع به نام اسد آباد
دو روز پیش بود که از مسیر لشکرکشی آشوریان نام آپساخوتی را برای اسدآباد در آورده بودم که شکل فعلی باید یادگار آن باشد. امروز دیدم که شما نیز از قول ایزیدور خاراکسی نام ادراپانا را برای آن ذکر کرده اید که هیچکدام بیراهه نبوده است. و بر عکس این دو نام ایرانی کنار هم معنی نامهای کهن آنجا را معلوم می نمایند:آثرَ (آدرَ) در اوستا به معنی راه و گذرگاه سخت است و پانه(پاییدن) در مجموع یعنی نگهبان گذرگاه و آپساخوتی (اُپ- سخوتی) یعنی دارای گردنه بلند و سخت گذر.
با بالهای بلند آدراپنا میشود از بالای گردنه اسداباد پرواز نمود که نمودید، من هم در کودکی اغلب خواب میدیدم که از روی غار دخمه پرتگاهی روستایمان پرواز میکنم که نمودم. ولی حالا فکر میکنم ما مثل آن مورچه هایی شدیم که از نکبت خانه مورچگانی مان بال در اوردیم و پرواز کردیم.این مورچگان بالدار پروازشان پایان عمرشان هم هست ولی ما سرتق ها میخواهیم دوباره برگردیم.

نویسنده: اشکان ۱٣ بهمن ۱٣٨۷
عنوان: درود
درود و سپاس از لطف شما

نویسنده: هوشنگ معین زاده ۱۱ بهمن ۱٣٨۷
عنوان: این سروده ات چقدر عالی است
مانی عزیز این سروده ات بسیار عالی است، دست مریزاد که هر ایرانی را به ذوق و شوق و به دنیای امید های خوش می کشاند.


www.nevisandegan.net