مانی
تماشا از لبه ی هستی*
تاريخ نگارش : ٣۰ آبان ۱٣۹۵

این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:     بالاترین balatarin     دنباله donbaleh     yahoo Yahoo     delicious Delicious     facebook Facebook     twitter Twitter     google Google    


تماشا از لبه ی هستی*

میرزاآقا عسگری مانی

<><><>

بیا اینجا بیرون جهان کنار من بنشین!
آن کهکشانِ رخشان را که می بینی، از این پیش مرده است
آن کهکشانی را که نمی بینی، پیشارویت زاده خواهد شد.

در فراگستری جهان،
در تورم کیهان،
آن خدا را که می بینی، بسی پیشتر از این در یک سیاهچاله مرده است.
و آن خدایی را که نمی بینی، بسی پس تر در دانایی ات جای همی گیرد.

«آغاز»، آغازی اگر بود – که بود –
نقطه ی پایانی بود که نیست!

من می گویم:
نبض کیهان در همه جای آن به یکسان نمی تپد
زهدان های جهان همواره از خدایی یکتا آبستن نمی شوند
سینفونی هستی با ملودیهای یکسان نواخته نمی شود
رهبر ارکستر کائنات یکه و یکتا نبوده – نیست،
حتا صفر در همه جای کیهان برابر صفر نیست.
تو که میدانی افتادن بلور یخ بر تخته سنگ چه مناظر همگریزی می آفریند،
پس، میدانی یکتایی خدا در کیهان هزاران تکه شده!

اگر اینها را میدانی،
دیگر نگو که خل شده ام!
گویا هنوز سرشت آن جهانی را داری که درآن بودیم!
قرار بود بیرون از جهان، جهان را بنگریم
تا خوشه های کهکشان را چون شعری تن گستر ببینیم.

هنگام که دانه ی اسپرمی بودم مرا ندیدی
ستاره ای سرد که بشوم اما مرا خواهی دید
آن ستاره که می بینی، بسیار پیشتر از این مرده است
آن ستاره را که نمی بینی در حال زایش است.
من همیشه تو را دیرتر از زمانی که باید می دیدم دیدم
تو مرا همیشه پیش از زایشم می بینی.
اگر تماشای آسمان پرستاره، تماشای گذشته هاست،
تماشای غوغای کوانتن ها، تماشای آینده است.

اکنون زمان و فضا را خم کنیم
خدا را خم کنیم
بر گرده اش بنشینیم
و به درون جهان برگردیم
تا دریابیم:
جهان را از درون جهان نمی توانیم دید
بیرون جهان را از درون جهان نمی توانیم دید
عشق را در درون عشق نمی توانیم حس کنیم
مرگ را از ژرفای زندگی نمی توانیم دید
زندگی را از ژرفای مرگ نمی توانیم چشید
آنچه می توانیم دید
کهکشانی است که بسیارتر پیش از این فروفسرده
اما نورش در راه است همچنان ،
تا پندارِ وجودش را بباوریم.
آنچه می توانیم دید
خدایی است که حتا بسیار پیشتر ازآن کهکشان مرده است!
اما تصورش همچنان در راه است
تا وجودش را تصویر کنیم.
این تصور که پایان یابد
تصویر هم خواهد خموشید.

«ذات نایافته از هستی، بخش
چون تواند که بود هستی‌بخش؟!»*


به زودی نور نوکهکشانی که نمی بینی اش به دیدگانت خواهد رسید.
تو در انبساط جهان گشوده خواهی شد همچون بوی گل کوکب در فضا
به سیاه چاله ای نزدیک خواهی شد که:
خدا و خدایان را بلعید
شیطان و شیاطین را بلعید
پیامبران و جادوگران را بلعید
ترس و نادانی را بلعید
آنگاه مرا خواهی دید در زایشی دوباره،
مرا که بسیار پیشتر از «آنگاه،» مرده ام.

اکنون که مرا فهمیدی،
دیگر نگو که خل نشده ام!
قرار نبود بیرون جهان را از درون جهان بتوانیم دید!

۵ نوامبر ۲۰۱۶
-----------------------------------------------------
به نظریه های «فیزیک کوانتومی» ،«انبساط جهان» ، «خمیدگی فضا – زمان»، «سیاهچاله های کیهانی»، «بیگ بنگ» و «تورم کیهانی» و... در کتابهای استیون هاوکینگ بنگرید.

*جامی، «هفت اورنگ»

کوانتن ها ریزترین بخش اتم هستند که انرژی و داده های اصلی هستی اتم در آنها متمرکز هستند.





www.nevisandegan.net