مانی
آزمونِ تاریخی
تاريخ نگارش : ۱٨ آبان ۱٣۹۴

این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:     بالاترین balatarin     دنباله donbaleh     yahoo Yahoo     delicious Delicious     facebook Facebook     twitter Twitter     google Google    

در تورقِ تاریخ،
پیشوا، از دهانِ غار فرود آمده؛
نیش فروهِشته درسینه ی سپیده دم.

توفانِ از جلولا به بخارا رسیده است!

ترسیدگان؛     پشتِ دریچه ی پچپچه؛
کشتگان؛         روی ریگستانِ سوزان؛
خامشان؛       تل‌انبار بر آوازهای چاوشان.

رهگذر؛ مبهوت می‌گوید:
       - «هان؛ ای دل عبرت بین؛ از دیده عِبَر کن، هان!»*

صحنه دگرگون شده؛
تنها چیزی که دگر نشده:
مساجد و منبری هایند!
زوزه؛ در تُهیای گنبدها؛ مناره ها.
سرزمین خورشید را می لرزاند.
سروِ کاشمر؛ زیر تیغه ی سرد ماه.
اشباح؛ با دهانی تاریک می‌خوانند.
                   توفان؛ آشکار و نهان می شود.

پیشوای تازه؛
نیزه به پهلوی پیروز نهاوندی هِشته؛
                سرهای ما را می بلعد.
پشتِ دریچه‌های تنگ؛
در ریگستان خونین برهم تل‌انبار می‌شویم.

گاهی سویه ی توفان؛ دگر می شود،
تنها چیزی که دگرگون نمی‌شود:
زوزه‌های مقدس
در تُهیای گنبدِ ایران ست!

رهگذرِ مبهوت می‌سُراید:
«ایوان مداین را آیینه ی عبرت دان!»*

۲۹جولای ۲۰۱۰

*خاقانی. از قصیده ی ایوان مدائن، اندوه سرودی برای تیسفونِ ویران شده به دست لشگر اسلام.
* برگرفته از کتاب «گزارش گمان شکن» تازه ترین گردآورده ی شعر مانی. انتشار در تابستان ۱۳۹۴





www.nevisandegan.net