مانی
«انسان پاره‌ای از خداست»
تاريخ نگارش : ۲۲ آبان ۱٣۹۰

این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:     بالاترین balatarin     دنباله donbaleh     yahoo Yahoo     delicious Delicious     facebook Facebook     twitter Twitter     google Google    

گفتگوی سمیرا پرچین با مانی

اشاره: گفتگوی زیر در تاریخ ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۱ توسط یکی از شاعران و روزنامه‌نگاران جوان کُرد در کردستان عراق و از راه دور با من صورت گرفته. قرار است این گفتگو به زبان کردی بازگردانده شود و در مجموعه گفتگوهایی از این دست در کردستان عراق منتشر شود. در اینجا نام گفتگوکننده را- از روی احتیاط- تغییر داده ام.
<><><>

                                                       «انسان پاره‌ای از خداست»

وجدان دادگر و آزادیخواه به ما نهیب می زند: دروغ بد است، غارت و انفال ضد انسانی است، آدمکشی و دگراندیش‌کُشی ضدانسانی است، این وجدان همانا خدای ما است.
عقل و وجدانی که می‌گویند: جنگهای دینی و سیاسی ضد بشریت هستند، ترور پدیده‌ای ضدبشری است،خدای ما هستند.
ما باید جهان را تغییر دهیم.
باید خرد و وجدان بشری را جانشین دین و خرافه کنیم.
۲۲ سپتامبر ۲۰۱۱


۱-با درود به شما جناب میرزاآقا عسگری. مانی
به عنوان اولین سوال با توجه به اینکه بحث ما در باره انفال است، لطفا ابتدا از نظر لغوی این کلمه را بررسی کنید تا خواننده، بیشتر با این بحث غریب و در عین حال بسیار مهم در شرع و تاریخ و فرهنگ اسلام آشنا شود.

مانی: انفال در زبان عربی به معنای غنیمتها است. غنیمت هم در نگاه اسلام یعنی مصادره، گرفتن اموال و دارایی دیگران به زور یا با جنگ ، یا با اتهام‌زنی، با با ایجاد ترس (انصر بالرعب) و با فتوا دادن علیه صاحب آن مال و داشته.

۲ - همانطور که میدانید بحث انفال به قدری از دیدگاه شارع اسلام مهم است که با تاکید فراوان در جای، جای قرآن به آن پرداخته و حتی سوره ای را به نام انفال نامگذاری کرده است و میشود گفت که قدم اول بعد از استقرار در مدینه، انفال و جنگ بدر، در همین راستا است. در کل، در اسلام به انفال و غنیمت و چپاولگری بیش از تمام دینهای دیگر در طول تاریخ اهمیت داده شده است. دلیل این همه بهادادن به انفال را چه میدانید؟

مانی: تجربه‌های تاریخی نشان می‌دهند نیروهایی که برای کسب قدرت و ثروت سربرمیدارند در آغاز نیاز شدیدی به زر، زور و تزویر دارند تا برای پیشروی بتوانند نخستین هسته‌های نظامی یا لشگری مهاجم را سازماندهی کنند. محمد و انصارش نیز با کاروان‌زنی و غارت اموال دیگران (انفال) توانستند در مدینه به سپاهیان نخستین اسلام (با پرداخت حقوق و نیز وعده‌ی تقسیم غنایم جنگی و اموال مردم در کشورهایی که تصمیم داشتند به آنها هجوم بیاورند) سروسامانی بدهند. مسلما هیچ رهبر یا پیامبر یا حاکمی نام دزدی و غارت را بر چپاولها و دزدی‌های خودش نمی‌گذارد. هرکس برای توجیه آن نام مناسبی مانند غنیمت جنگی یا انفال یا مانند اینها را برمی‌گزیند. همانگونه که محمد ابن عبدلله چنین کرد و حتا آیاتی هم از دهان الله برای این‌گونه کارهایش جعل کرد تا پیروانش را قانع و تابع کند. محمد گستره‌ی جهان آن روز را نمی‌شناخت. او و انصارش تنها چندقبیله و سرزمین کوچک و بیابانی و فقیر را در پیرامون عربستان می‌شناختند. ثروتمندترین کشور آن زمان در آن منطقه امپراطوری بزرگ ساسانیان در ایران بود که دربرگیرنده‌ی نیمی از آسیا، بخش‌های وسیعی از سرزمین‌های عربی، شرق و شمال شرقی اروپا بود. ثروت هنگفتی در تیسفون پایتخت غربی ایران و در دیگر شهرها و مراکز جمعیتی ایران متمرکز شده بود. سلمان پارسی و دیگر ایرانیان ناراضی محمد و پیروان تازه مسلمانش را از این گنج‌های عظیم آگاه کردند. لذا محمد تصمیم گرفت برای کسب ثروت و قدرت بی‌کرانه از نبرد با ایران آغاز کند. پس نامه‌ای به خسروپرویز پادشاه قدرقدرت ایران نوشت و از او خواست که تسلیم اسلام او شود. نتیجه را می‌دانید. سرانجام لشگر اسلام به فرماندهی عمر و علی و سعدابن ابی وقاص به ایران حمله کرد. ایرانیان طی جنگ و گریزهای پرشمار از سپاهیان اسلام شکست خوردند. از همان روز نخست «انفال» مسلمین و بندگان «الله» در ایران آغاز شد. کشتن مردان، خواجه کردن پسران و بردنشان برای غلامی و بردگی، بردن زنان و دختران ایرانی به عنوان غنیمت جنگی برای بهره برداری جنسی و سپس فروششان در بازارهای بردگی، آتش زدن کتابها و دانشنامه‌های ایرانی، سرکوب شدید، خونین و مکرر ناباوران به اسلام، آتش زدن کاخ‌ها، باغ‌ها و گندمزارهای ایران بزرگ، به غارت بردن گله‌های اسب، گوسفند، شتر و گاو. به آتش کشیدن و ویران کردن آتشکده‌ها، کتابخانه ها و مراکز علمی ایران. کشتن شاعران، نویسندگان، دانشمندان و پهلوانان ایرانی. چپاول شهرها و روستاها... نام همه‌ی اینها را جهاد در راه اسلام و «انفال» به معنای غنیمت‌ و دهش و بخشش گذاشته بودند. این نگاه قرآنی و نگاه محمدی هنوز هم در اغلب سرکردگان سیاسی مسلمانان (چه در قدرت باشند چه در پی کسب آن) وجود دارد. جالب است بدانید که رژیم جمهوری اسلامی ایران دو خانه‌ی کوچک من و همسرم را که براستی با سی سال کار، زحمت و صرفه جویی خریده بودیم در ایران «مصادره» کرد. جرم ما تنها این بود که دگراندیش بودیم. یکی ازسه نفری که در این «انفال» دست داشت نماینده بیت سیدعلی خامنه‌ای «رهبر مسلمین جهان» بود!

۳ - درهیچ جای تاریخ ، درهیچ کلتور و یا ایدئولوژی دیگری و در میان هیچ ملتی به اندازه دین اسلام و پیروان آن، زن، برده و ابزار و آنچه که مردسالاری اسلامی از رذالت برای زن میخواسته، نبوده و شرعا مورد چپاول قرار نگرفته است به حدی که همراه با غارت ملک و مال دشمنان دین اسلام، زنان آنان نیز بدون هیچ حق و حقوقی به تملک چپاولگران در می‌آیند و حتی میتوانند جاریه ( زنی که در جنگ با کفار اسیر مسلمانان میشد) خود را ببخشند و یا بفروش برسانند با توجه به این آیا میشود کنیز و جاریه را نیز جزو انفالیها و غنایم بحساب آورد؟ و اگر جواب مثبت است از متون اسلامی چه دلایلی میشود بیاوریم؟

مانی: اگر در آیات قرآن و احادیث دینی دقیق شویم می‌بینیم که منظور پیامبر و الله و انصارشان از «انسان» یا «آدم» همانا مردها هستند. چرا که همه جا خطاب به مردان سخن گفته میشود و زنان را جزو«نوامیس و اموال و حشم» مردان به شمار آورده‌اند.مثلا وقتی می‌گویند کافران را بکشید و زنان و کودکان و اموالشان را از آنِ خود کنید. پیداست که زنان در ردیف اموال و حشم‌ مردان‌اند. یا وقتی قرآن می‌گوید «زنان کشتگاه شما هستند ازهرجا که می‌خواهید به کشتگاه خود وارد شوید» منظورش از «شما» همانا مردان‌اند. این دین در بهترین حالت زنان را نیمی از مردان به حساب می‌آورد. گواهی دو زن برابر گواهی یک مرد است. فرزندان از آنِ مرد هستند و زنان تنها نیمی از مردان حق داشتن ارث را دارند. زنان بیشتر به کارگاه جوجه کشی شبیه‌اند که باید بزایند و بپرورند و تحویل اسلام یا مسلمانان بدهند. دختران را برای عیش و عشرت، پسران را برای کار و جهاد. از چنین دینی چگونه می‌توان انتظار داشت که جایگاه برابرحقوق زنان با مردان را به رسمیت بشناسد؟ مگر خود محمد دهها زن نداشت؟ آیا محمد حاضر بود که خدیجه یا ماریه یا عایشه هرکدام دهها شوهر داشته باشند؟! آیا سردمداران کنونی دین اسلام که می‌گویند مرد حق داشتن چند همسر رسمی و دهها کنیز را دارد این حق را برای زنان و دختران خود قایلند که هریک چهار شوهر رسمی ودهها شوهر یا جفت نر صیغه‌ای داشته باشند؟! دین اسلام دینی مردانه بوده و هست. دینی زن‌ستیز، دگراندیش‌کُش، توجیه‌گر انفال، غارت و فحشای رسمی (حرمسرا و ...). از چنین دینی آن‌هم در سده‌ی بیست و یکم تنها می‌توان خواهش کرد که به همان بیابانها و شنزارها و به میان همان قبایل بدوی برگردد. گرچه بسیاری از آن قبایل بدوی و شنزارها تغییر کرده‌اند اما نگاه قبیله‌ای و بیابانگرایی در پیشوایان و مدعیان شمشیر بدست اسلام تغییر نکرده است.

۴ - در حمله اعراب به همسایگان میشود به پدیده ای که شاید بشود آنزا انفال فرهنگی نامید اشاره کرد. شما چپاول و انفال فرهنگها و پیامدهای آنرا در کشورهای مغلوب چه میبینید؟

مانی: اسلام یک روح سرگردان، خشن و انتقامجو است. این روح در مغز و پیکر هرکسی که جابازکند و ته‌نشین شود به او می‌باوراند که برترین دین درجهان، اسلام است، برترین پیامبر، محمد است، بهترین خدا، الله است، بهترین فرهنگ (فرهنگ اسلام= انفال، قتل، غارت و زن ستیزی) است. اگر چنین نگوید و چنین باوری را چون سلولهای سرطانی درجان، روان و باور پیروانش جای ندهد چگونه می‌تواند جنگ، غارت، انفال و ترور را توجیه کند؟ چگونه می‌تواند دستور حذف فیزیکی ملتهای نامسلمان، دگراندیشان و پیروان ادیان و باورهای دیگر را صادرکند؟ همه‌ی گردن کلفتهای سیاسی جهان اسلام از عبدالناصر گرفته تا صدام و خمینی و احمدی‌نژاد به روشنی و بارها از ریختن قوم یهود به دریا و نابود کردن همه‌ی یهودیان سخن گفته‌اند. البته هر آن کسی که مسلمان است غارتگر و اهل انفال و ترور نیست. هرگز. اتفاقا بسیاری از مسلمانانی که دین را به اسلحه و سیاست تبدیل نکرده‌اند و پیرو اندیشه‌های تروریستی یا بنیادگرا یا پیرو رهبران تروریست و تروریست‌پرور نیستند آدمهای سلیم‌النفس و قابل درکی هستند. اینان بفکر تجاوز، انفال و دگراندیش‌کُشی نیستند. حتا بسیاریشان مخالف چنین اقداماتی هستند. اما هرگاه پیشوایان اسلام به پیروان، مقلدان و امت خود دستور جهاد میدهند، کدام مسلمانی جرات می‌کند به آنها بگوید نه؟ در آن‌صورت او مخالف قرآن، سنت رسول‌الله، مرتد و مخالف روح اسلام ناب محمدی نامیده می‌شود و جانش بشدت به خطر می‌افتد. و این نشان می‌دهد که اسلام تمامی پیروانش را عملا به گروگان گرفته است. مسلمانانی که مانند شما و من ناخواسته در خانواده‌ای مسلمان بدنیا آمده‌اند «مسلمان» نامیده می‌شوند و باید به فرامین قرآن و اسلام که توسط حکام خونخوار و آدمکش یا پیشوایان مغرض دینی ابلاغ می‌شوند عمل کنند. آنان یا باید به جهاد بروند یا خود در معرض نابودی قرار گیرند. ما در ایران دهها میلیون مسلمان‌زاده داریم که کمترین باوری به اسلام و به رژیم اسلامی ندارند. آنان در ماه رمضان مخفیانه روزی چندبارغذا می‌خورند و نوشابه می‌نوشند. آنان به دور ازچشم گزمه‌های حکومتی مشروبات الکلی می‌نوشند، می‌زنند و می‌رقصند و شادی می‌کنند. حتا به روز عاشورا حسینی می‌گویند روز «حسین پارتی» و دختران و پسران جوان و عاشق به بهانه‌ی شرکت در مراسم عاشورا به دیدن یکدیگر می‌شتابند. اکثر ایرانیان به ریش آخوندها و به فرامین الهی آنان می‌خندند. اما دربیرون از خانه ادای مسلمانها را درمی‌آورند. ریش میگذارند، روسری و مقنعه می‌پوشند، پیشانی را کدر میکنند تا بگویند که نماز می‌خوانند! اینها نشان می‌دهند که هر «مسلمانی» «مسلمان» نیست. بسیاری از این «مسلمانان» از دید اسلام «کافر»، «بی‌دین» و«سکولار» هستند. اینان منتظر فرصتی هستند تا از قفس دین و اسلام پربگیرند و درفضای آزادی، دموکراسی، پیشرفت و مدنیت به پرواز درآیند. شاید همین «بهارعربی» نشانه‌ی خوبی برای حرف‌های من باشد. باید دید.

۵ - غارت هر کشور یا مملکت و چپاول ثروتهای مادی و معنوی آن مخصوصا اگر شرعیتی از یک دین و یا ایدئولوژی غالب داشته باشد طبیعتا اثر ویرانگری بر روان ملت مغلوب میگذارد به عنوان مثال میبینیم که تا الان هم در میان عامه مردم در ممالک مغلوب فرهنگ اسلامی عربیسم و زبان و فرهنگ عربی مقدس است به حدی که زبان و فرهنگ عربی ارجحتر از زبان و فرهنگ خود آنان است، قاتلی به نام علی و زنبازه ای به نام حسین بر بزرگمردان تاریخ ایران برتری و حق تقدس دارند، زبان عربی بر غالب زبانهای آفریقایی و سایر ممالک مغلوب چیره است و این غارت و انفال «خود» و هویت انسان است. با دیدی روانشناسانه به انفال بنگرید و لطفا برای ما از اثرات مخرب انفال بر روان چپاول شدگان بگویید.

مانی: لشگریان اسلام در هر بُرشی از تاریخ و درهرجای زمین که برای گسترش زر و زور و تزویرشان براه افتادند چهار هدف مهم داشتند. نخست شکست نظامی طرف مقابل. دوم مصادره‌ی اموال مردم و دولتهای آنان. سوم تخریب هرچیزی که به هویت ملی مردم مغلوب معنا میداد و می‌توانست عاملی برای پایداری و بقاء فرهنگی و ملی آن ملت باشد. (مانند باورهای دینی، زبان، آداب و رسوم، جشن‌ها، کتاب‌ها، آثار ادبی و هنری، ساختمان‌های شاخصی که با تاریخ و فرهنگ آن ملت گره خورده‌ بودند، نیایشگاه‌ها و مکان‌های مقدس آنان.) چهارم نفوذ دادن و تلقین باورهای اسلامی در روح، جان، فرهنگ و زبان ملت‌های مغلوب. شبکه‌ی آخوندی، مدارس قرآن، حوزه‌های علمیه، مساجد، تکایا، مراسم عاشورا، برپایی عیدقربان و عید فطر، عزاداری‌های اسلامی، همه و همه ابزارهایی برای القاء، تلقین، تحمیل و تزریق اندیشه‌های اسلامی در مردمان شکست خورده بوده و هست. البته طرف مقابل هم می‌کوشیده تا آنجایی که شدنی است پایداری کند. مثلا اسپانیایی‌ها توانستند پایداری فرهنگی خود را به مقاومت سیاسی و نظامی تبدیل کنند و با فرماندهی ال‌سید مسلمانان و حکومتشان در اسپانیا را برای همیشه از آن کشور بیرون بریزند. اما مصر و سوریه بگونه‌ای همه‌جانبه تن دادند و تسلیم شدند. حتا زبان نیاکانی خود راهم از دست دادند. ایران، افغانستان و تاجیکستان توانستند زبان و آئین‌های نوروزی و ایرانی خود را حفظ کنند. از علی امام اول شیعیان گفتید. او یک نژادپرست بود و نژاد خود را برترین نژاد می‌دانست. پسرش حسین هم که از سرکردگان لشگر عمر درسرکوب ایرانیان بود می‌گفت: «ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتراست. ایرانیهارا باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را بفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.»حسین بن علی، امام سوم شیعیان، سفینه البحار و مدینه الاحکام و الآثار، نوشته حاج شیخ عباس.قمی، صفحه ۱۶۴.

۶ - من در اشعار و نوشته‌هایم به محمد لقب ابوانفال داده‌ام. این (اب) ذریات خلف بسیاری در طول تاریخ اسلام و درعصر ما داشته است که تحت عناوین مختلف به انفال و چپاول ملتها پرداخته‌اند. از جمله معاصرین این ذریات درنده و دیوصفت میشود به صدام حسین و روح الله خمینی اشاره کرد که رسما به انفال و چپاول ملت کورد، تحت عناوین مختلف جهاد و انفال در کشورهایشان دست زدند. خمینی در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ با صدور فتوای جهاد به کردستان با مامور کردن خلخالی درنده و صدام حسین با مامور کردن علی حسن المجید پسرعموی خود به انجام عملیات انفال درکوردستان مخصوصا در سالهای ۱۹۸۷-۱۹۸۸ به غارت جان و مال و ناموس ملت کورد پرداختند. اینان هر دو شرعیت جنایات خود را از اسلام گرفتند. شما چگونه انفال و چپاول در صدر اسلام را با انفال در عصر حاضر مقایسه میکنید؟ آیا اسلام تا کی مجاز خواهد بود که مجوز انفال صادر کند؟

مانی: تا زمانی که مردمانی ساده‌دل یا مغرض به مسجد، مکه، کربلا و مشهد میروند، مادامی که مردمی نذری میدهند و مردمی دیگر نذری می‌گیرند، مادامی که مردمی نمازمی‌خوانند و قربانی می‌کنند و خمس و ذکات و وقف میدهند اسلام و مدعیان پیشوایی و اداره‌ی آن برجای خواهند ماند و تا زمانی که اینان باشند انفال، کشتار، جنگ، خرافات، نادانی، ترور و تجاوز وجود خواهند داشت. هم صدام یک شارلاتان سیاسی بود و هم خمینی. آنها نیز مانند همه‌ی مدعیان رهبری و پیشوایی اسلام درنهان باوری به اسلام نداشتند. آنها باور مردم یعنی دین را ابزاری برای توجیه جنایات خود کرده بودند. دینی که اتفاقا بسیار مناسب است تا دستاویز چنین تجاوزاتی به روح بشر صورت گیرد. سلاطین عثمانی هم به همین بهانه نیمی از دنیا را ویران کردند. همین اکنون قذافی، بشاراسد، خامنه‌ای، طالبان و رهبران القاعده و همه‌ی دیگرانی از قبیل دارند با ابزار فریب توده‌ها که همانا دین باشد به جنایات خود پوشش می‌دهند. سرکوب مردم کردستان - که نه تازه آغاز شده و نه به این زودی‌ها به پایان خواهد رسید- از جمله با نام اسلام صورت گرفته و خواهد گرفت. آنانی که درگنداب بسرمی‌برند بوی گنداب میدهند. نمی‌توان در گنداب، خود را پاکیزه و خوشبو نگهداشت. راه نجات از لجن و گند بیرون آمدن از گنداب و مرداب است. اگر مردمی به مرداب و گنداب عادت کرده باشند پیداست که روی خوشبختی نخواهند دید. بنیادگرایان اسلامی چنین‌اند.

۷ – چنانکه گفتیم خمینی در سال ۱۳۵۸ خورشیدی فتوای جهاد درکوردستان را ‌صادر کرد، آنهمه جنایت از یک طرف و دختران اسیر از طرف دیگر، آنانکه حتی حقیرتر از یک جاریه و انفالی نگریسته شدند و به بهانه باکره بودن مورد تجاوز پاسداران قرارگرفته و اعدام شدند. یا آنانکه در زندان مورد تجاوز قرار گرفتند، [همان بلایی که محمد و یارانش بر سر ریحانه و امثال او آوردند.] عین همین دختران انفالی را در انفال کوردستان عراق داریم که هم مورد تجاوز قرار گرفته و هم به کشورهای عربی از جمله مصر که مهد علوم اسلامی است، فروخته شدند. از زمانی که بیاد دارم این بغضی بوده که گلوی من و قلمم را میفشرده است: اغتصاب انسانی که در سایه اسلام، ضعیفه نامیده شده و ضعیفه بار آورده شده است! در این باره بگویید. خداوند یکتا چگونه این احکام و جنایاتش را توجیه میکند؟ قلم من ناتوان است لطفا از او بپرسید ... و احکام خدا در این باره را بیان نمایید.

مانی: من رابطه‌ای با «خدا» ندارم تا از او تقاضایی کنم! «خداوند یکتا» هم احکام و جنایاتش را توجیه نخواهد کرد چون این احکام و تجاوزات از آنِ او نیستند. این بنی بشر است که برای انجام جنایت، چنین سناریویی را ساخته. حالا نمی‌پرسم شما اصولا از کدام «خداوند یکتا» سخن می‌گویید؟ از الله؟ از یهوه؟ از عیسی؟ از اهورامزدا؟ از خدای بودایی یا هندی؟ اینها بسیار با هم متفاوتند. شباهتهایی دارند اما برخی‌شان حتا با آن دیگری در تضادند. زرتشت می‌گفت «انسان پاره‌ای از خداست» پس خدا در انسان است، در شماست، در تک تک آدمیان است. همان وجدان بیدار، دادگر و آزادیخواهی که در درون ما به ما نهیب می زند: دروغ بد است، غارت و انفال ضد انسانی است، آدمکشی و دگراندیش کشی ضدانسانی است، جنگهای دینی و سیاسی ضد بشریت هستند، ترور پدیده‌ای ضدبشری است،خدا است. خدا در ما است. این ماهستیم که باید جهان را تغییر دهیم و خرد، عقل،آزمون و وجدان بشری را جانشین دین و خرافه کنیم. تنها راه رهایی انسان از ستمی که خود به دست خود به همنوعان روا می‌دارد رهاشدن از بند ایدئولوژی‌های آسمانی(دین) و ایدئولوژی‌های زمینی( فاشیسم، کمونیسم استالینی و...) است.





www.nevisandegan.net