مانی
در زمین نوخاسته
تاريخ نگارش : ۲۰ بهمن ۱٣٨۹

این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:     بالاترین balatarin     دنباله donbaleh     yahoo Yahoo     delicious Delicious     facebook Facebook     twitter Twitter     google Google    

نطق آدمخوار
                                  مانی
                         در زمین نوخاسته
                         خرداد ماه ۱۳۶۶


در شمار مردگانند
هرچند فربه‌سخن باشند!
هرچند، بدستی لوح فرامین
و بدستی‌شان تازیانه باشد.

عصر رسولان را
زمان به تاریکااندر تاریخ برد
و دیگر از این‌شمار، هرچه هست، دلقکانند!

در شمار مردگانند
زان که پشت به شنگرفی افق
به فرزانگی آدمی
و به زمزمه‌ی روشن رویش دارند.

گردباد تاریخ
بادبان‌های پوسیده را درهم درید
و دیگر از این‌شمار، هرچه هست،کاغذسانانند!

درشمار مردگان، اینانند
که در سرهاشان، رویای نیستی آزادی می‌چرخد
و در پیکرهاشان عصب‌های پائیزی ‌می‌دود
و هیچگاه و هرگز
چنگ نمی‌یازند به باریکه‌ئی از نوری
که به آینده‌ی آدمی ‌می‌تابد.
و نمی‌بینند کره‌ی شفاف شبنمی ‌را
که به زیبائی فردای زمین،‌‌اشارتی می‌کند.

چه کسی می‌گوید هیون را یارای تکلم نیست؟
پس این همه خطبه چیست که اینان
در دیار شبنم‌های لهیده می‌کنند؟
چه کسی می‌گوید در سپیده‌دم جهان
- که هم اینک خردمندان
چهره در نرمای خنک آن فروبرده‌اند-
اموات را یارای فرمانروائی نیست؟
پس اینان کیانند
که در برابر نقشه‌ی زمین می‌ایستند
انگشت بر نقطه‌ئی می‌نهند
و فرمان نیستی می‌رانند؟
چه کسی می‌گوید
دیگر این خانه نه جایگه طوطیان است؟
پس اینان کیانند
این تهی‌گویان
که واژگان بی‌مغز را بازمی‌گویند؟

مغاک مکنده
غولان تازیانه و فرمان را در خود کشید
و دیگر از این‌شمار هرچه هست،مترسکانند!

اندر شمار مردگان، وخود، مردگانند
هر چند در رج زندگانند!
زان که دنیای نوخاسته
دوران دلقکان را پساپشت خود برجا نهاده است!





www.nevisandegan.net