مانی
برای هزارمین دوستم در فیس‌بوک: «اهورامزدا»
تاريخ نگارش : ۲۱ شهريور ۱٣٨۹

این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:     بالاترین balatarin     دنباله donbaleh     yahoo Yahoo     delicious Delicious     facebook Facebook     twitter Twitter     google Google    

میرزاآقا عسگری. مانی

برای هزارمین دوستم در فیس‌بوک: «اهورامزدا»

دوستی از راه دور- بی‌آن که «دوست» را دیده باشی- از دستاوردهای دوران الکترونیک است. دوستی درشبکه‌های اجتماعی مانند «فیس بوک» هم شبیه به دوستی با آدم‌های خیالی یا فضائی یا نامرئی است! با این همه، اگر آن «دوست» دستکم، نام ونشانِ واقعی‌اش را درفیس‌بوکش گذاشته باشد، مطمئن می‌شوی که فردی است حقیقی وحقوقی که تو بدرستی نه حقیقتش را (آنگونه که هست) می‌شناسی، و نه حقوقی نسبت به هم دارید. من گروهی از دوستانم درفیس بوک را می‌شناسم. آنها را از نزدیک دیده‌ام. برخی دیگر از «دوستان» را در پهنه‌ی اجتماع می‌شناسم، بی‌آن که آن‌ها را ازنزدیک دیده باشم. شاعر، سیاستمدار؛ نقاش یا فعال فرهنگی‌اند. همان‌هائی که شاید شما هم دورادور آنها را بشناسید. اما شماری دیگر از «دوستانم درفیس بوک» را نمی‌شناسم. نه از نزدیک، نه از دور. نه با عقایدشان آشنایم نه با جایگاه و پایگاه اجتماعی‌شان. اما به تقاضای دوستی‌شان جواب آری داده‌ام چون هم‌میهن هستیم و دوست می‌داریم در جریان کار، فعالیت و نظرهای یکدیگر باشیم. خوب، یکی ازعلت‌های وجودی شبکه‌های اجتماعی در اینترنت همین است. اما برخی دیگر از «دوستان» در عالم مجازی پنداری که مریخی‌اند! یعنی اسمشان مستعار است، فامیلشان مستعار است، شاید خودشان هم مستعار باشند! آنانی که هویت خود را پنهان می‌دارند یا از روی ترس است یا از روی پدرسوختگی! که البته هردوتاش هم زشت است. دوستی با کسی که در تاریکی پنهان می‌شود و تو را در روشنائی می‌بیند کار خردمندانه‌ای نیست! اما مگر «دوستی» درجهان مجازی چیزی غیر از این است؟

          بسیاری ازسایه‌های پنهان شده درتاریکی با تابش نخستین پرتو خورشید حقیقت ناپدید می‌شوند تا فردا با یک هویت جعلی دیگری وارد حوزه‌ی کار و زندگی شما شوند!

البته گروهی از کسانی که با نام مستعار در اینترنت فعال‌اند و در برابر استبداد دینی درایران ایستاده‌اند،و نمی‌توانند با نام ونشان واقعی فعالیت‌های سیاسی یا فرهنگی کنند. پیداست که وضعیت چنین کسانی قابل درک است. یکی از اینان شاید «اهورامزدا» باشد! که از دست «الله» در فیس بوک پنهان شده است!

پس از چندبار جابجا شدن نام هزارمین دوست، سرانجام دوست همیشه‌ی ایرانیان: «اهورامزدا» به هزارمین دوست من در فیس بوک تبدیل شد. حال آن که از دوستان کهن و پاک همه‌ی ما ایرانیان بوده و هست.
باری، فرموده‌اند: شراب، کهنه‌اش خوب است و دوست؛ کهنه‌ترینش و اهورامزدا تازه‌ترینش!

در شبکه‌ی اجتماعی «فیس بوک» نوشتم که به هزارمین دوست فیس بوکی‌ام شعری ارمغان می‌کنم. قرعه به نام «اهورامزدا» افتاد که بی گمان نام مستعار است. اما آن که چنین نام زیبائی را برای گسترش افکارش برگزیده است شاید همان است که هرکس به سهم خود او را تقدیر می‌کند. شعری را که برای هزارمین دوست انتخاب کرده بودم، شعری فلسفی بود. بدرد اهورامزدا نمی خورد!! بنابراین یکی از شعرهای گذشته ام را که خطاب به خود حضرت مزدا است در اینجا به «اهورامزدا» پیشکش می شود



نیایش در بامگاه


                            پیشکش به همه ارجگذاران زرتشت



ای مزدااهورا،
ای بزرگترین دانائی!
پندارهای بیسرانجام مرا بیاشوب!
واژگانم را از آلایندهها بپیرای،
مرا به پیشکاری سرورِ سرود و دانائی بگمار،
مرا تازهتر کن!
رنگهای نادیده را بر سبد میوههایم،
                              بر برگ دلم بگستر.
هرگاه کرخت گشتم،
هشیارم کن تا دوست بدارم.


ای شهریور،
ای پادشاه همهی آرمانهایم!
بیزاری از دروغ و ترس را به من آموختی،
                                                 سپاس!
شکافتن سنگ و سایه را به من آموختی،
                                                 سپاس!
بوسه ام را آوائی دلگشا کردی
          بر دلتنگیهای دلبندم،
                                                 سپاس!
در نیایشِ زمین
مرا با خواهرانم
- دانههای گندم -
             فروریز!

در ستایش کهکشان،
مرا با برادرانم
- خوشههای ذرت-
             برانگیز!

نامت چه نرم است،
                      همچون پستانهای همبسترم!
نامت چه گرم است،
                            همچون زبان همبسترم!
                            نام مرا گرم کن، نرم کن!


ای خرداد،
ای پادشاه گیاهان!
دانههای زندگیافزای را در آواهای من جای ده!
چشمههای پاکیزه را در سخن من روان کن!
ستارگان نامیرا را در واژگانم بپیچان!



ای وهومن،
ای پادشاه نیک اندیشی و سودمندی!
اهریمن مرا که در من میزید، آب کن
سنگلاخ را درگذرگاهم خواب کن!
                            مرا ناب کن!

این دوست را که دشمنش میانگارم
                یاری ده هشیارم کن!
این دشمن را که دوستش میپندارم
               یاری ده دوستم بدارد!



ای اشا،
ای پادشاه آتش و روشنایی!
ای پادشاه راستی!
سرزمینهای تاریک را چگونه دوست بدارم؟
مِه را از چشمانداز من بردار
      تا جهان را چنان که هست ببینم!

مردمان تاریک را چگونه دوست بدارم!
دود فشرده بر زادگاهم را برچین
       تا مردمم را چنان که هست ببینم!


ای اسپندارمذ!
ای زمینِ بخشاینده، ای بردبار!
هر بامداد مرا فرایادآر
                   خاک را پاکیزه نگهدارم،
تا آنگاه که به خواب بی بازگشت میروم
مراخفتنگاهی پاکیزه باشی.



ای اَمرداد،
ای پادشاه نامیرائی و جاودانگی!
پیکرم را فرسودی، سپاس!
          دلم را اما تازه نگهدار!
روزهایم را درو کردی، سپاس!
خِرمنم را اما از گزند دور بدار.
بی مرگی از آنِ تو،
مرگ از آنِ من،
اما یاریام ده خوشنام بمیرم!

ا
ی اهورامزدای من!
بزرگا خِرَدمندا!
دربرابر این همه خواسته،
آموزههایت را
در دل فرزندانم خواهم نهاد،
و این، برترین نیایشِ تو است!


۱۶ مهرماه ۱۳۸۶


* وهومن>بهمن. اندیشهی نیک و جانوران سودمند / امرداد> امرتات بی مرگی و آب) / شهریور> خششروئیریه. پادشاهی آرمانی) / خرداد> هئوروتات. تندرستی و گیاه / (اسفندارمذ> سپنت ارمئیتی. اسفند. بردباری. بخشندگی و زمین) / اشا>اشه.اردیبهشت. آیین درست، گردش کیهان و آتش.
اینان امشاسپندانی هستند گرداگرد اهوره مزدا(خرد- کیهان) که با هم سامان استورهای هستی ایرانی را میسازند.








www.nevisandegan.net