مانی
نگاره‌ی نخست
تاريخ نگارش : ۲۷ تير ۱٣٨٨

این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:     بالاترین balatarin     دنباله donbaleh     yahoo Yahoo     delicious Delicious     facebook Facebook     twitter Twitter     google Google    

میرزاآقا عسگری.مانی
 
نگاره‌ی نخست
 
زابل، باران را،
چمخاله آفتاب را چشم به راه است،
من برابری را
و تو مهربانی را.

باد،اندوه ما را در شاهراه می‌برد.
*
شب می‌خواهد ناقوسی باشد،
تا بنوازد نیستی ِ زندگان را.
بر پوست ِ روشن ِ دریا ‌اما
                    ستارگان‌‌ آشوب می‌کنند.
 
*
سیاه‌جامگان می‌درند
رویای دل‌باختگان را.
کوه، روانه‌ی چشمه را می‌پاید
چشمه، رفتار ِ ‌مرا
که می‌بافم گیسوی روشن ِ زمان را.
 
بید مجنون، سرگردان ِ بازیافت ِخویش‌ست
                          در چشمه‌ی پنهان!
 
*
قداره بندها
اشباح  ترسناکند بر گذرگاه‌ها،
تازه عاشق!
ازین چارسو چگونه خواهی گذشت؟

 
چهار گزمه از خم کوچه برآمدند.
پارسای آوازخوان!
ازین گورستان چگونه خواهی گذشت؟
 
شب، چشم به راه ِ آواز خروس‌هاست.
گزمگان، رویای ِ دادوَری نیک را
بر چارسو آویخته‌اند.
 
پر شمارند‌‌‌‌‌
آنان
که چشم بر جاده‌های گَردآلوده دارند،

 
۱۶/۱/۱۳۶۳ – تهران
 





www.nevisandegan.net