مانی
فرود پیشانی بر سنگ خارا
تاريخ نگارش : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷

این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:     بالاترین balatarin     دنباله donbaleh     yahoo Yahoo     delicious Delicious     facebook Facebook     twitter Twitter     google Google    

میرزاآقاعسگری (مانی)
 
فرود پیشانی بر سنگ خارا
 
تقدیم است به خاطرهׅی ماندگار همهׅی کشتگانی که مرگ را شکستند، با هرنام اندیشه و منش،   و با یاد و خاطرهׅی محمد دریاباری که از این تبار بود
 
 
دریا سلام
سلام دریایی
امروز پیک تلخׅدهان آمد
و گفت کشتهׅاند تو را باز
  و خون باستانیׅات اینک
  درغنچهׅهای تازه روان است
و نام تو
  دهان به دهان کوتاه مثل آه روان است.
 
مرگت چگونه فراپیش آمد؟
نام تو را چگونه فراخواندند؟
آتش چگونه بر تو گشودند؟
خونت چگونه طرح سخن ریخت؟
جان تو را چگونه ربودند؟
 
تو آرزو هماره چنان داشتی
که پرخروش و مواج
با قامتی گشاده و سروآسا
بر آستان مرگ درآیی.
 
اینبار مرگت چگونه حادث شد؟
 
آنׅبار را به یاد میׅآرم
من بودم و تو بودی و بابک بود
در بارگاه خوف خدایان
برداشتند دست و سر ما را
اما سرودمان
تا ژرفجای هر واژه ،
  تا یادمان هر شعر جاری شد
و دیگر حتا یک خوشهׅی گل گندم نبود در این دشت
کز عطر خون ما بیׅبهره مانده باشد.
 
یکبار هم من بودم و تو بودی و حلاج
در کوچهׅهای مظلمهׅی تاریخ
که سنگ و کلام زشت به ما افکندند
میثاق عشق ما را اما
  فوج پرندگان بهاری برداشتند و بردند
تا انتهای خاطرهׅی خاک
تا خفیهׅگاه خیل دلیران.
 
دریا سلام
دریای کشتگان
دریائیان سلام
من ماندهׅام که باز بمویم
و با فرود پیشانی بر سنگׅهای خارا
این قصه را دوباره بگویم.
 
وه ! وه چه زیبا بودی!
ومرگ از تو چه زیبا شد
تو مرگ را شکستی
اما خود
هیچگاه بنشکستی.
 
در شامگاه هول و قُرق میׅآمدی
با خندهׅای به وسعت دریا
با سینهׅای به وسعت خورشید
و میׅگفتی:
«فردا صدای عشق
  بر گستراک دشت پراکنده میׅشود.
هرسینه هر گلو
  از نغمهׅی بهاری آکنده میׅشود.
فردا دوباره دریا توفانیׅست
دریاست آری
و دریا باری،
خاموش کی تواند بود؟»
 
دریا سلام
سلام دریایی
برخیز جان من
این جامهׅی سپید را با گلبوتهׅهای خونش
از تن بیرون فکن
این جامه، جامهׅی هنگام بزم ماست
آنگ، گاهِ رزم ماست
برخیز!
  آن رزمجامه را دوباره به تن کن!
قیرات را به دشت برآور!
فردا تمام چشمׅبراهان
نام بلند دریا را
دریای کشتگان را از ما میׅپرسند.
فردا دوباره دریا توفانیׅست
فردا دوباره در دل این خاک غمسرشت
باید بپروریم
گلخوشهׅهای گندم آزادی را
فردا افق چونان همیشه شعلهׅور و خونیׅست
و تشنگان این کویر ترکׅخورده فریاد میׅزنند:
 
دریا!
دریا!
دریا سلام
سلام دریایی!
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 





www.nevisandegan.net