مانی
لاک پشت پیر ایران
تاريخ نگارش : ٣۰ آبان ۱٣٨۱

این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:     بالاترین balatarin     دنباله donbaleh     yahoo Yahoo     delicious Delicious     facebook Facebook     twitter Twitter     google Google    

میرزاآقا عسگری (مانی)
 
لاک پشت پیر ایران
 
گاهی فکر می کنم انتقاد یا پرخاش به وطن، همانا انتقاد یا پرخاش فرزند به مادر خویش است. یکی از تندترین پیچهای نوشتن، پیچ انتقاد به میهن یا هم میهنان است. اما حقیقت این است که شاعر و نویسنده ای که به «مام میهن» یا مردم خود انتقاد می کند، پیش از همه به خود انتقاد دارد. چرا که اگر هریک از اهالی یک سرزمین ، محصول جامعه و تاریخ خود باشد، بسیاری از نیکی ها یا کاستی های زادگاه و فرهنگ نیاکانی را در خود متبلور کرده است. صد البته که همه ی افراد یک   جامعه همانا آجرهای یکسان و یک شکلی که در کوره ای واحد   و در حرارتی معین پخته شده باشند نیستند.   فردیت   و هویت فردی ، نقشی مهم دررفتار اجتماعی افراد دارد.
از فاصله ی یک قاره و پس از بیست سال دوری از میهن که به زادگاه می نگرم، منظره ی آن بسیار متفاوت تر از زمانی است که خود درون آن چشم انداز نشسته بودم و هرچه می خواستم آن منظره را به تمامی ببینم موفق نمی شدم. نمی دانم چرا به هنگام نوشتن شعر « لاک پشت پیر » ، ایران و بخشی وسیع از مردمش را - از مقطع تسلط تازیان تا به امروز - لاک پشتی خمیده (پیر) و شکسته سرنوشت می دیدم. لاک پشتی که به هویت ایرانی و فرهگ دیرینه اش پشت کرده، از رویکرد به فرهنگ امروزین جهان می ترسد، و در حالت سکون، روبروی سنگ سیاه کعبه زانو زده و زاری می کند. بهنگام نوشتن این شعر، ایران همچون لاک پشتی فروشده در شنهای کویر لوت و کویر نمک، و فرو شده در شنهای صحاری به نظرم می آمد. لاک پشتی که ناگزیر است به آب و برکه دسترسی داشته باشد، اما باران شن و تاریکی بر پوسته ی سختش فرومی ریزد. آنگاه، مثل همیشه، مثل همه ی شما، ذهنم به قیاس می پرداخت: چرا و چگونه غربی ها   توانستند دوران لاک پشتیِ قرون وسطا را پشت سر بگذارند، اما ما کماکان در آن سوی خط برجا مانده ایم؟!
از ۵ تمدن دیرین جهانی (یونان، رم، چین، ایران و مصر) این دو تای اخیر از حوزه ی تمدن امروزین، از میدان آزادی، دموکراسی، لائیسیته و پیشرفت باز ماندند و به دو کشور درجه چندم تبدیل شدند، چرا که زیر لاک اسلام و فرهنگ بیابانی به اسارت کشیده شدند.
آنانی که ندای جامعه ای سکولار و لائیک سرداده اند، به خوبی دریافته اند که برای رسیدن به جامعه ای خورندِ شأن انسان معاصر، گزیری نیست مگر لاک سخت افتاده بر میهن را بشکنند.
 
لاﻙ ْﭘﺸﺖ ِﭘﻴﺮ
  
  ﺧﻤﻴﺪﻩ ﭘﺸﺖ ﻭ ﺷﻜﺴﺘﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ،
  ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﻯ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ،
      لا ﻙْﭘﺸﺖِ ﭘﺎﺭﻳﻨﻪﺯﺍﺩ.  
  ﭼﺸﻢﺍﻧﺪﺍﺯﺵ ﺳﻨﮓِ ﺳﻴﺎﻩ
  ﺩَﻡ ﻭ ﺑﺎﺯﺩَﻡﺍﺵ، ﻏﺒﺎﺭ ﻭ ﺁﻩ
  ﻓﺮﻭﺗﺮ ﻣﻰﺭﻭﺩ ﺩﺭﻛﻮﻳﺮﺍﺵ.
 
  ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻧﻤﻰﺷﻮﻳﺪ ﺍﻳﻦ ﺧﺰﻳﺪﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ.
  ﺷﻦ ﺍﺯ گرﺩﻩﺍﺵ، ﻓﺮﻭﻧﻤﻰﺭﻳﺰﺩ.
  ﻧﻮﺭ ﻧﻤﻰﭘﻴﭽﺪ ﺩﺭﮔﻨﺒﺪِ ﺗﺎﺭﻳﻚﺍﺵ.
  ﺍﻓﻖ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﻧﻤﻰﮔﺮﺩﺩ ﺩﺭ ﺧﻔﺘﻨﮕﺎهش.
 
  ﺩﺭ ﻧﺸﺎﻧﻰ ﺩﻳﮕﺮ
  ﺍﺯ ﻛﻬﻜﺸﺎﻧﻰ ﺑﻪ ﻛﻬﻜﺸﺎﻧﻰ ﺩﻳﮕﺮ،
  ﭘﺮﻧﺪﻩﺍﻯ ﺳﺘﺎﺭﻩﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﻰﺑﺎﻓﺪ
  ﺳﻨﮓْْﭘﺸﺖِ ﭘﺎﺭﻳﻨﻪﺳﺎﻝ ﻣﻦ ﺍما،
  لا ﻙِ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
     ﮔﻨﺒﺪِ ﮔﻴﺘﻰ ﻣﻰﺩﺍﻧﺪ
  ﻭ ﺩﺭ ﻭﻃﻦِ ﻭﺍﺭﻭﻧﻪﺍﺵ
  ﺧﻮﺍﺏِ ﺁﺏ ﻭ ﮔﺸﺖِ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻰﺑﻴﻨﺪ!
 
شعر «لاک پشت پیر» بر گرفته از مجموعه شعر «سپیده ی پارسی» انتشارات هومن. آلمان . سال ۲۰۰۵





www.nevisandegan.net