|
مانی
درباره «ادبیات تبعیدی ایران»
تاريخ نگارش :
٣۰ آبان ۱٣٨۱
|
|
پاسخ های مانی
به پرسش های شاهرخ تندرو صالح
درباره «ادبيات تبعيد ايران»
شاهرخ تندرو صالح - سابقه ادبيات تبعيد ايران از نظر شما دارای چه قدمتی است؟
مانی: در نوع گستردهء آن، نخستين فرار بزرگ شاعران و نويسندگان ايران به خارج از مرزها در دوران صفويه صورت گرفت. عمدهء اين تبعيديان به کشور هندوستان رفتند و در ادامه کار خود سبک هندی را بوجود آوردند که از شاخه های مهم شعر کلاسيک ايران است.
شاهرخ تندرو صالح - به نظر شما مشخصههای اصلی ادبيات تبعيد ايران چيست؟
مانی: تبعيد، چه خودخواسته باشد، چه ب ه اجبار، ازبرآمد و اوج ناسازگاری برون کوچيده (تبعيدی) ب ا برون کوچانده (تبعيد کننده) حکايت می کند. يعنی در مرحله ای، اميد هرگونه سازش و تحمل در هردوطرف معادله به پايان رسيده و ناسازگاری، به مرحلهء حذف يکی از طرف ديگری انجاميده است. معمولا، قدرتهای اجتماعی، يا سياسی و يا ايدئولوژيک در يک سو ، و تبعيد شوندها در سوی ديگر اين قدرتنمائی به شدت نابرابر قرار می گيرند. آن که می خواهد با انديشه و نوشته و هنرش در اين آوردگاه مقاومت کند، به شکست ا ش (ونه شکستِ معنويت و هنر و خلاقيتش) پی می برد، و آن که ابزار کنترل جامعه را در دست دارد شکست معنوی اش (ونه شکست ا ش در عرصهء قدرت سياسی ) را درمی يابد . در چنين مرحله ای، تبعيد شونده (و در اين گفتگو: شاعر و نويسنده و هنرمند) از زادگاه و موقعيت اجتماعی اش رانده می شود. به جائی دور(تبعيد) رانده می شود تا از حوزهء نفوذ معنوی اش کنده شود و قدرت تأثيرگذاری اش تقليل يابد. تبعيدی، که از حق طبيعی خود و نياکانی اش که زيستن در زادگاه خود و مشارکت در جامعهء خويش است، از اين دو حق انسانی به کلی محروم می شود. روشن است که در چنين وضعيتی، ادبيات تبعيدی مشخصه ای به شدت اعتراضی و افشاگرانه و تندخويانه پيدا می کند. کردار و آفرينش تبعيدی در اين مرحله گرد چهار محور اصلی می چرخند:
الف – اعتراض خشمگينانه به تبعيدکننده گانش
ب – اندوهگساری برای زادگاهش
پ – غمگساری برای عزيزان و ياران و مر د مش
ت – درگيری دردناک درونی با تنهائی تحميل شده
در مراحل بعدی تبعيد، و زمانی که دوران تبعيد چندان طولانی می شود که وطن در ذهن تبعيدی به خاطره ای دور و د ورتر تبديل می شو د ، برخی از بستگان و عزيزانش در غياب او می ميرند، يادمانها و خاطرات محو و محوتر شده به ساحت های مه گون و اثيری تن می سايند، رابطه با جامعه مادری ضع ي ف و ضع ي فتر می شود، تبعيدی آماده می شود تا به فاز جديدی از تحولات درونی اش پای بگذارد:
الف : آميختن با جامعهء ميزبان
ب : بازتاب زخمهای پنهان روح در لايه های عميقتر و ناپيداتر اثر هنری
پ : پذيرفتن سرنوشت تازه و کنار آمدن با آن
ت : تضعيف شدن اميد به امکان بازگشت به زادگاه
ث : کشف دوباره ء خود و کشف زندگی دوباره در ميان دو ميهن، دو فرهنگ، دو زبان.
اثر هنری در اين مرحله مانند کسی است که در تابی نشسته است. دريک سوی آن تاب، واقعيت جامعهء ميزبان، و در سوی ديگرش جامعهء مادری قرار دارد که ديگر چيزی شبيه به خواب و رؤيا شده و جنبه های واقعی اش بشدت فروکاسته ا ست . همهء موارد بالا در ساخت ادبی، در گزينش زبان و فرم، در رنگها و تصاوير و ايماژها، در عميق ترين لايه های متن، تأثيری شگرف و شناختنی برجای می دهند. در اين مرحله ، اگر گروه شاعران، نويسندگان و هنرمندان تبعيدی پرشمار باشند، ژانر تازه ای از ادبيات و هنر بوجود می آ ورند که با آنچه در ميهن اصلی می گذرد بشدت متفاوت است. سبک ديگری است . نوعی ديگر است . ديگر نه به کمال ، رنگ و بوی بومی دارد و نه به کمال غير بومی است . در حال حاضر ادبيات و شعر تبعيديان ايرانی وارد اين فاز خود شده است ، در اين فاز، جهان نگری جاری در آثار تبعيديان با همزبانان و هم ميهنانشان در ميهن اصلی بشدت کاهش می يابد . بررسی جزئيات اين دگرگشت و فراگشت را بايد به گونه ای کارشناسانه و گسترده پژوهيد. من به برخی از اين مشخصه ها در جستارها، مصاحبه ها و پژوهش هايم (که اغلب منتشر شده اند) اشاره داشته ام. (علاقمندان را به نوشته ها و گفتگوها بازگشت می دهم . )
شاهرخ تندرو صالح - آيا تبعيد يك قلمرو جغرافيائی خاص دارد؟
مانی : در حال حاضر قلمرو جغرافيائی تبعيد همين زمين نفرين شده است! شايد بزودی کرات ديگر هم به تبعيدگاه تبديل شوند. از قدرتمداران و زورگويان هيچ چيز بعيد نيست!
سوای اين، مثلا در ميهن خودمان فردوسی از گوشه ای به گوشهء ديگری از ايران تبعيد شد و ديگران و ديگران هم. اما فرق آن تبعيد با آنچه که مثلا تبعيديان دوران اخير ايران دارند اين است که فرد و سی تبعيد جغرافيائی شد و امثال ما تبعيد جغرافيائی ، زبانی و فرهنگی!
شاهرخ تندرو صالح - به نظر شما تبعيد ، مهاجرت ، پناهندگی و مسائلی از اين دست ، بزرگترين تاثيراتش را بر روی كداميك از ويژگیها و مشخصههای آثار ادبی میگذارد و نشان میدهد؟
مانی : در زبان، نگاه، ساختار و فرم ادبی. درونمايهء ادبی هم نخستين عنصری است که تبعيد را بازتاب می دهد.
شاهرخ تندرو صالح - تاثير پذيری يا تاثيرگذاری ،كداميك از اين پديدهها بيشترين سهم ساختار شناسی ادبيات تبعيد را معلوم میسازند؟
مانی: بستگی دارد به ميزان، کيفيت و رشد اجتماعی – فرهنگی- ادبی ی دو سرزمين : سرزمين مادری و سرزمين ميزبان. مثالی می زنم: اگر نادرنادرپور به افغانستان يا تاجيکستان می فت بی گمان وجه تأثيرگذاری اش بر ادبيات و شعر جامعهء ميزبان بيشتر از تأثيرپذيری اش می بود، حال آن که من تأثيرگيری ام از جامعهء اروپائی (بخصوص آلمانی) بمراتب بيشتر از تأثيرگذاری من بر اين جامعه بوده است. شهرت، قدرت آفرينشگری، شناخت زبانها و... هم در ميزان اين تأثير و تأثرات اثر مستقيمی دارند. مثلا اگر همان زنده ياد نادرپور به کنيا يا بيافرا می رفت که زبانی ديگر دارند، تأثير گذاری اش به ويژه در دوران نخست تبعيد بمراتب کمتر می بود. از آنجائی که ادبيات را اديبان می آفرينند، ساختارشناسی ادبيات تبعيد، تابعی از متغيير آفرينشگران آنهاست.
شاهرخ تندرو صالح - زبان گفتاری و نوشتاری به عنوان اركان اصلی ارتباطات بينا زبانی و بينا فرهنگی مطرحند . به نظر شما در ادبيات در تبعيد ايران اين عناصر چگونه به زندگی خود ادامه میدهند؟
مانی: فراموش نکنيم که در دوران اينترنت و فراوانی رسانه ها زندگی می کنيم. اين، مبحثی بسيار مهم و حياتی است. به اين معنا که تبعيد را به تبعيد جغرافيائی کاهش داده و می دهد. حالا هر صبح که من تبعيدی از خواب برمی خيزيم، اغلب روزنامه و مجلات و راديوها و فرستنده های تلويزيونی ايران در کامپيوتر من برسر انتخاب شدن از سوی من، مسابقه می دهند! در برابر، هر ايرانی مقيم ايران هم در تمامی ساعات شبانه روز ، تقريبا تمامی رسانه ها و فرستنده های گفتاری و تصويری را در کامپيوتر خود دارد. اين مرحله از رشد ارتباطات جهانی، قدرتهای تبعيد کننده را بکلی آچمز کرده است. آنها ذليل شده اند، شکست خورده اند، به زانو درآمده اند. ديگر سخن گفتن از «خانهء زبان» که گلشيری آن را چما ق ی کرده بود بر سر تبعيديان وطنش، حرف مضحک و حقيرانه ای است. حالا تنها چراغ زنده ياد احمد شاملو نيست که در آن خانه می سوزد! چراغ همه ما در آن خانه می سوزد! خوب و روشنی بخش هم می سوزد! حالا همکاران ما در ايران هم ديگر دست و د هان بسته نيستند! جهان (به ويژه جهان ايرانيان و فارسی زبانان) به روی آنها باز است.
من اگر اراده کنم، شعری را که همين پنج دقيقه پيش نوشته ام در عرض چند ثانيه به سراسر ايران ( به اهلش که خوشبختانه همه به اينترنت دسترسی دارند) می رسانم. آنهائی که دورماندگی از زبان جاری در ايران را بهانه ای برای سرکوفت زدن به تبعيديان کرده بودند، ديگر لال شده اند، يا بايد بشوند!
شاهرخ تندرو صالح - اگر بپذيريم كه محدوديت زبان و يادگيری آن در مخاطب پذيری آثار ادبی ايرانيان موثر است آيا زبان فارسی توانسته است با رويكردهای زبانی در فرهنگهای ميزبان به مخاطب جهانی برسد؟
مانی: نه خير! زبان فارسی به اين زودی ها هم به مخاطب جهانی نخواهد رسيد. شايد هرگز هم نرسد! تقصير زبان فارسی نيست. اتفاقا زبان فارسی براساس پژوهشهای زبانشناسی از خوش آهنگ ترين و نرمش پذيرترن زبانهای دنياست. زبانی ويژه ء شعر و عاطفه. مشکل بر سر کشور ايران، فرهنگ حاکم بر آن، و هدايت سياسی آن است. من از شما می پرسم: جهانيان چه نيازی به پرت و پلاهائی که امروز بنام شعر در ايران منتشر می شوند دارد؟ جهان يانی که موشواره ء کامپيوترش ان به خانهء يکايک شاعران و نويسندگان و متفکران برجستهء جهانی وصل است چه نيازی دار ن د موشوارهء خود را ببر ن د روی ادعاهای مضحک ادبی ی برخی از همکاران ما در ايران؟ کو آن انبان ادبيات که شاملو می گفت اگر منتشر شوند جهان را منفجر خواهند کرد؟ از کشوری که قلم ، يا بايد بروفق مراد قدرت بچرخد يا دزدکی بنويسد يا آهسته بيايد و برود که گربه شاخش نزند، در کشوری که خبرهايش در جهان در بخش سرکوب آزادی ها، کشتار زنجيره ای شاعران و نويسندگان، اعتياد سراسر ی ، تن فروشی گسترش يافته، صدور بردگان جنسی ، جنگ طلبی و هدايت تروريسم جهانی، پايمال کردن حقوق زنان، سرکوب احزاب غيرخودی جای می گيرند، چه جاذبه ای برای جهانيان دارد که بروند سراغ ادبياتش تا بدان وسيله، زبان فارسی به مخاطب جهانی برسد؟
چه انديشه و حرف تازه ای توسط روشنفکران و شاعران و نويسندگان ايرانی مطرح می شود که جهان به آن نياز و توجه داشته باشد؟ جدائی دين از سياست؟ اين را که اروپائی ها چند قرن است به کرسی هم نشانده اند! کدام نوزائی ادبی و فرهنگی در ايران رخ داده است که جهان امروز به آن نياز داشته باشد؟ شبه تئوريهای جوجه مطبوعاتی های ايران چه حرف و حديثی برای جهان متمدن دارد؟ حتا ما هم که در قلب جوامع متم د ن زندگی می کنيم، هنوز با سرعت به دنبال تفکر و هنر و ادبيات غرب می دويم و بهش نمی رسيم! وقتی از پيشتازی و نوزائی در ادبيات و فرهنگ ما (آنچه که خودساخته و چشمگير باشد) خبری نيست ، زبان فارسی که ابزار بيان آن است چگونه می تواند مخاطب جهانی پيدا کند؟! مگر اين که بيائيم و پيراهن های چرکينمان را در فيلمها و... به نمايش بگذاريم تا پاداش تحقيرکردن خود را بگيريم!
شاهرخ تندرو صالح - به نظر شما عمدهترين موضوعات آثار ادبی ايرانی در كشورهائی چون امريكا و اروپا چيست؟
مانی: آزادی، عدالت اجتماعی، افشای واپسماندگی فرهنگی، درگيری زبانی و ساختاری با نهادهای قدرتهای ستمگر و سرکوبگر، عشق به ميهن، درگيری با زخمهای تبعيد، چالش ساختاری و بنيادين با ارتجاع در شعر و ادبيات و پژوهش، توجه به عشق زمينی، رويکرد اروتيکی به عشق در ادبيات، رويکرد محدود اما فراغبالانه به همجنس گرائی، بازانديشی به تقسيم قدرت، نفی قهرمان سالاری ، پيرسالاری، پدرسالاری ، و شهادت پروری .
شاهرخ تندرو صالح - با توجه به اينكه مساله زبان مساله مهمی است آيا كشورهای ميزبان ادبيات در تبعيد ايران توجهی به اين آثار دارند؟
مانی: در کشور آلمان توجه به آفري ن شهای ادبی ايرانيان که به آلمانی نشر يافته اند بسيار ناچيز بوده است.
شاهرخ تندرو صالح - به نظر شما با يك تفكيك جنسی ، آثار كدام طيف از نويسندگان و خلاقان ادبی دارای مخاطب پذيری بيشتری است ، نويسندگان زن يا مرد؟
مانی: از برخی خودنمائی ها و پيرو ی از مد روز که بگذريم، هنوز توجه ايرانيان به ادبياتی که توسط مردان توليد شده توجه بيشتری داشته اند. مگر در مواردی اندک، متاسفانه شاعران و نويسندگان زن ايرانی در تبعيد و مهاجرت کمتر توانسته اند به سطح مقبوليت عام دست يابند. مهلتی بايست تا خون شير شد!
شاهرخ تندرو صالح - بيشترين بالندگی ادبيات در تبعيد ايران را به ترتيب در كدام رشته میدانيد ، ادبيات داستانی ، ادبيات منظوم ، نمايشنامه نويسی ، نقد ادبی و يا مباحث تئوريك ادبی؟
مانی: بالندگی بيشتر نصيب داستانويسی، شعر و تا حدی مباحث تئوريک ادبی بوده است. در سالهای اخير نمايشنامه نويسی هم دارد جان تازه ای می گيرد. ما منتقد ادبی تأثيرگذاری در تبعيد نداشته ام. هنوز نقد ادبی در برونمرز، ژرناليستی است تا ادبی و تخصصی.
شاهرخ تندرو صالح - آيا مطبوعات ايرانيان خارج از كشور در حوزه ادبيات دارای انسجام روش ادبی خاصی هستند و يا دچار پراكنده گی هستند؟
مانی: نشريات ايرانيان تبعيدی فاقد انسجام روش ادبی خاصی هستند. در همه نشريات ما، انواع گوناگون و گاه متضادی از شعر و داستان در کنار هم منتشر می شوند. چرا که اگر چنين نشرياتی تريبون نوع خاص و سبکی ويژه در ادبيات باشند، شمار خوانندگانشان از آنچه هست کمتر خواهد شد.
شاهرخ تندرو صالح - آيا به نظر شما نويسندگانمان در تبعيد با سانسور مواجه میشوند؟ خود سانسوری چطور؟
مانی: در اروپا و آمريکا چيزی بنام سانسور وجود ندارد. کسی کاری با آنچه که ما تبعيديان می گوئيم و می نويسيم و نشر می دهيم ندارد. اما خودسانسوری هست. هم دربرابر آن بخش فشار جامعه تبعيدی که درکش از همه مسا ئ ل جهان متحول نشده و هم ب ا اين نظر داشت که اگر اين يا آن شعر و نوشته بخواهد در ايران امروز منتشر شود ، بايد رعايت برخی موازين را بکند.
شاهرخ تندرو صالح - عمدهترين تابوهای ذهنی ايرانيان در تبعيد و مهاجران را چه تابوهائی میدانيد؟
مانی: تابوی سکس. تابوی خلق، تابوی مقدس ميهن، تابوهای حزبی.
شاهرخ تندرو صالح - به نظر من فكر مانند يك چتر نجات است كه اگر كاملا باز نشود و يا نباشد نمیتواند نجات دهنده و راهگشا باشد حال آيا با توجه به آزادی عمل و خب ، محدوديتهائی كه نويسنده ايرانی در خارج از ايران دارد اين فكر باز توانسته است نقش قابل توجهی در توليد آثار ادبی داشته باشد؟
مانی: آری. نويسندگان و شاعرانی که توانسته اند به فکر باز دست يابند، درونمايه های آثار خود را با ديدگاهی نو و امروزی در رمانها و داستانها و سروده های خود مطرح کرده اند. نمونه اش رمانهائی است که ايرانيان برونمرزی در دهه اخير نوشته اند و حتا در فضای تنگ و ترش ادبی در ايران هم توجه اهل قلم را به خود جلب کرده و حتا جوايزی ادبی برده اند. ما هنوز در آغاز راه هستيم اما ادبيات برونمرزی ايرا ن دارد ب ا شتابی قابل ستايش به فتح عرصه های نوين می رود.
شاهرخ تندرو صالح - بيش از يك سده است كه اصلیترين مساله ما در مواجهه با انديشه غربی ، در تضاد و تعارضات سنت و مدرنيته در حال تكرار شدن هستند . اين مساله به نوبه خود نشان دهنده آبسورد و تعليقی بودن انديشه ايرانی در مواجهه با تمدن و انديشه غربی است . آيا به نظر شما اين تعليق در آثار ادبيات تبعيد ايران ديده میشود؟
مانی: تنه ء اصلی ادبيات برونمرزی ، سنت را پشت سر گذاشته و ب ه نرمهای غربی ادبيات نزديکتر شده است. اما هنوز در حال مشق و تمرين هستيم. تا ثمر کافی بدست آيد زمان درازتری لازم است.
شاهرخ تندرو صالح - به نظر شما چه بخشی از مواهب انديشه ای دنيای مدرن را در آثار ادبيات در تبعيد ايران میتوان ديد؟
مانی: دين زدائی از ادبيات، تمرکز زدائی قدرت به ويژه در داستان و رمان ، دورشدن از قهرمان محوری، رويکرد به تکثرگرادی، تاکيد برالمنتهای واقعيت، تابوشکنی در بسياری از عرصه ها از دستاوردهای ادبيات برونمرزی ايران در همنشينی با تمدن غربی است.
شاهرخ تندرو صالح - آيا ادبيات در تبعيد ايران دچار كمبود مخاطب در زادگاههای خودش است؟ آيا بحران مخاطب دارد؟
مانی: بله.
شاهرخ تندرو صالح - دور نمای اين ادبيات را چگونه میبينيد؟
مانی: ادبيات برونمرزی توسط نسل نخست مهاجرين و تبعيدی ها (به زبان فارسی) بازهم پيشتر خواهد رفت و تا همين حدش هم سرمشق شعر و داستان نويسی آتی ايران خواهد بود. نسل دوم ما زبان اصلی اش را زبان فارسی نمی داند. لذا اگر دست به نوشتن و سرودن ببرد به زبان کشور ميزبان خواهد نوشت. اما ادبيات تبعيدی ايران احتمالا (و اگر اوضاع به همين صورتی که هست بماند و اميدوارم نماند!) طی بيست سال آينده هم کماکان ب ه زبان فارسی توليد خواهد شد و از آن پس، با خاموشی تدريجی شاعران و نويسندگان، از پيشروی بازخواهد ماند. تا همينجا هم ادبيات برونمرزی به ژانر ويژه ای در ادبيات فارسی تبديل شده و در عرصه های معينی از ادبيات درون ايران پيشی گرفته است.