|
مانی
مانی: انگرهمینو
تاريخ نگارش :
۱۲ بهمن ۱٣۹۷
|
|
|
غار انگره مینو در شیراز
|
فراز آمد شب
............................. فراز آمد!
پهلوانان زخمی ایرانشهر
در جیرینگاجیرینگ زنجیرها، گرده میچرخانند.
سواران، شمشیرهای رخشان را
در سایه مینهانند.
در فلات نفت و مس
انگرهمینو، تاجی از نادانی بر سرنهاده
نه میمیرد، نه فرو میافتد!
شب فراز آمد
در هر کمینگاهی سگان میلایند.
خستگان، بادهی پنهان را
در سایهی ماه و ترس میگسارند.
خنیاگر دلانگیزم!
بیا کوچهها را با آوازهایمان پر کنیم!
در فلات دشنه در گلوی تغزل
انگرهمینو در قایق فرامینش تاب میخورد.
نه میمیرد، نه فرومیافتد!
دهکدهها فرومیخسپند در بادهای شنخیز
نیستی میلیسد پیشانی هستی را!
از دِژ، صدای بریدن سر میآید.
پیغمبر دزدان در بدمستی است.
شنبادها از دوزخ فراترمیرسند.
این بنفشههایند که میخمند
این چشمههایند، به تاریکااندر این دیار،
که میخموشند.
این مردگانند که دیگر بار
زندگان را به فرمان میگیرند.
پیشوایان ِنابخرد
در طشت زرین تن میشویند
و میهن را گورستانی از خزر تا خلیج، اندازه میکنند.
ای که پستان به تنور عزا
و پیشانی تبدار به شیشهی نسیم میسائید
ای سر نهادگان به ساطور سرنوشت
و دشت را هرکه برد هر که کِشت!
فلات تاریک را
تنها آواز شما
در سپیده تواند شست
و انگرهمینو
از فریاد شماست که فرومیافتد!
--------------------------------------
مهر ماه۱۳۶۴
انگره مینو= اهریمن.