|
مانی
میرزاآقا عسگری مانی: ارمغانی کوچک به پیشمرگه های کرد
تاريخ نگارش :
۲٣ شهريور ۱٣۹۷
|
|
سال ۱۳۵۸ که نظام اسلامی در ایران سرکوب شدید هم میهنان دوست داشتنی مان، کردها را آغاز کرده بود این شعر را نوشتم. از آنزمان تا به اکنون وضعیت کردهای دلیرمان همیشه بد و بدتر شده است. از این رو آن سروده را دوباره در اینجا برایتان می گذارم.
<><><>
مانی.
<><><>
خطابهی شانزدهم
<><><>
روناک
دیرنده شبیست سنگینگذر
وتو
بازگشت دلبندت را
سرمهی انتظار بر چشم میکشی.
دهان دانائی بسته است و
دهان فتنه به سخن.
دوست داشتن را
در جائی درشت و ناهموار نهادهاند.
مهربان چشمبهراه!
بنگر!
از کوه به زیر میآرند دلبندت را
پیچیده در پیچهی شقایق.
نامش آذرخشی سوزان
گذرنده از تاریکی.
روناک، روناک!
آوازت خروش سپیده دمانست
و آواز آدمی مگر این نیست
هر گاه که کاکل دلبندی را
از پیشانی بر میگیرد.
بخوان
جهان در بانگ تو
بهاندوهی خروشنده میگذرد.
آوازت، خیزش خیزابههای خزانست
و آواز مهرورزان مگر این نیست
هنگامی که دلبندی را
به جامهی واپسین میآرایند!
چه سوگناک سرودیست سرود تو
- روناک
که باد در کوهپایه میافشاند.
بخوان
هرچند که:
دهان دانائی بسته است و
دهان فتنه
به هیاهو.
سال ۵۸ همدان