|
مانی
آزمونِ تاریخی
تاريخ نگارش :
۱٨ آبان ۱٣۹۴
|
|
در تورقِ تاریخ،
پیشوا، از دهانِ غار فرود آمده؛
نیش فروهِشته درسینه ی سپیده دم.
توفانِ از جلولا به بخارا رسیده است!
ترسیدگان؛ پشتِ دریچه ی پچپچه؛
کشتگان؛ روی ریگستانِ سوزان؛
خامشان؛ تلانبار بر آوازهای چاوشان.
رهگذر؛ مبهوت میگوید:
- «هان؛ ای دل عبرت بین؛ از دیده عِبَر کن، هان!»*
صحنه دگرگون شده؛
تنها چیزی که دگر نشده:
مساجد و منبری هایند!
زوزه؛ در تُهیای گنبدها؛ مناره ها.
سرزمین خورشید را می لرزاند.
سروِ کاشمر؛ زیر تیغه ی سرد ماه.
اشباح؛ با دهانی تاریک میخوانند.
توفان؛ آشکار و نهان می شود.
پیشوای تازه؛
نیزه به پهلوی پیروز نهاوندی هِشته؛
سرهای ما را می بلعد.
پشتِ دریچههای تنگ؛
در ریگستان خونین برهم تلانبار میشویم.
گاهی سویه ی توفان؛ دگر می شود،
تنها چیزی که دگرگون نمیشود:
زوزههای مقدس
در تُهیای گنبدِ ایران ست!
رهگذرِ مبهوت میسُراید:
«ایوان مداین را آیینه ی عبرت دان!»*
۲۹جولای ۲۰۱۰
*خاقانی. از قصیده ی ایوان مدائن، اندوه سرودی برای تیسفونِ ویران شده به دست لشگر اسلام.
* برگرفته از کتاب «گزارش گمان شکن» تازه ترین گردآورده ی شعر مانی. انتشار در تابستان ۱۳۹۴