|
مانی
نیمروز باغ
تاريخ نگارش :
۷ بهمن ۱٣۲٨
|
|
نیمروز باغ
---
از خوابگاه سبز برگرفتمش
تنپوش طلاگونهاش را
برگستراک سبز چمن ریختم
و با سرانگشتان بیتاب
شادابی پیکرش را کاویدم.
چه مزهی خوشی داشت
لیموی باغ نیمروزی!
از شاخهاش برچیدم،
جامه از پیکر شادابش برداشتم
و با سرانگشتان حسی گنگ
کاویدمش.
چه مزهی خوشی داشت
دلبند ِناآرام من!
نه گذاشت،
نه برداشت.
گفت
میوهی سرزمینی گمشده هستم
بر درخت رویاهایش!
---
فروردین۱۳۶۹