|
مانی
وقایع اتفاقیه در قجرستان! بخش یک (طنز)
تاريخ نگارش :
٣۰ شهريور ۱٣۹٣
|
|
وقایع اتفاقیه در قجرستان!
بخش یک. طنز
۱۰۰ سال است که ما حقایق کشور مقدسمان قجرستان را بگونهای خیلی طنزآمیز برای نسلهای آینده که هم اکنون سر از تخم بیرون آورده نوشتهایم که حتا یک لبخند هم بر لب کسی جراحی نشد! بناچار از امروز به بعد تمامی وقایع اتفاقیه در قجرستان را بصورت جدی مطرح میکنیم تا خون گریه کنید! فلذا اول وقایع ۱۰۰ سال پیش را یادآورتان میشویم تا بدانید که چی بودهاید، کی بودهاید و چرا امروز به این روز افتادهاید؟!
و اما بعد...
<><><>
۱۰۰ سال بعد در چنین روزی
قجرستان ما در امور نمایشی و شبیهخوانی و مشابه سازی رتبه ی نخست در جهان را داشته و دارد و خواهد داشت! حتا به دواخانههامان هم که میرویم میگویند: «اصلش را نداریم، مشابهش را داریم!»
۱۰۰ سال پیش در چنین روزی یکبار دیگر ما در مملکت خودمان قجرستان، ادای انتخابات رئیس جمهوری را به خوبی و بهتر از اصلش در آوردیم که واقعا جالب بود. نمایش خندهدار انتخابات را هر یکی دوسال یکبار برای مجلس یا رئیس جمهور یا مجلس خبرگان براه میاندازیم. جالب این که برخلاف انتخابات در کشورهای دیگر که توجهی را جلب نمیکند، شبهه انتخابات ما مثل بازیهای جهانی فوتبال، توجه همه ی مسلمانان و کافران جهان را جلب میکرد. پس از هر انتخابات در قجرستان، جهانیان و استکبارچیان انگشت حیرت به دندان میگزند (البته حقشان است. چشمشان کور و انگشتشان بریده باد!) موفقیت نمایش ما به این دلیل است که عین خود انتخابات است! اصلا با یک انتخابات واقعی مو نمیزند. حتا از اصلش هم سرگرم کنندهتر است. حالا اسناد رو شده نشان می دهند که آن انتخابات از همه ی باصطلاح انتخاباتی که در جهان استکبار غربی راه میاندازند سرگرم کنندهتر بوده و نتایجش هم قطعی تر بوده و همین که به دور دوم نمیکشد، هزینهاش هم کمتر بوده بوده!
<><><>
۱۰۰ سال پیش در چنین روزی نخستین کلاهک هستهای ما را که مخفیانه و زیر پرده سترعورت تولید شده بود به دست عموغلام سلمانی از روی مردانگی ما برداشتند. در همان روز و به مناسبت پردهبرداری از موشک هستهای قارهپیمای ما یک جشنی بنام «ختنهسوران» براه انداختند.که بعدها به «جشن هستهای» شهرت یافت حالا اسناد برملا کردهاند که شعاری که خواهران زینب میدادند: «ماست ماست کنگر ماست، کلاهک هستهای، حق مسلم ماست! شمسی مال حاجیآقاست!» نوعی پوشش دیپلماتیک در عرف دیپلماسی زنانه برای پنهان ماندن نیات واقعی حکومتمان بوده است.
<><><>
۱۰۰ سال پیش در چنین روزی نسل صدم کامپیوترهای پنتیوم وارد بازار شهر ما قجرستان شد.
<><><>
قجرستان که دارای ۱۶۰ پارچه آبادی بود به عنوان پایتخت علمی جهان در سازمان یونسکو به ثبت رسید و سران ۱۶۰ دهکده در کاروانسرای حاج غلام گرد آمدند تا کلید پرواز نخستین خیال اتمی حکومت قجرستان را به سوی استکبار جهانی بزنند. نام آن اجلاس را گذاشته بودیم «نشست ۱۶۰ بعلاو ی یک!» این «یک»، همان پایتخت (پای منبر) قجرستان بود!
<><><>
۱۰۰ سال پیش در چنین روزی رسم برآن بود که مردم قجرستان ایمیلهای یکدیگر را سریعتر و به صورت صوتی جواب می دادند. یادم میآید زبیده بیگم روی پشت بام یا روی هره ی دیوار میرفت و با صدای بلند فریاد میزد:
عمه سکینه @ یاعلی دات کام.! هو...... اگه ایمیلام را میشنوی بیا این توله سگتو بردار ببر. نوز نوزش سرم را برد!
لحظه ای بعد عمه سکینه @ یاعلی دات کام جیغ می کشید که:
- عمه جان اینقدر داد نزن، ایمیلات پاره میشه! طویله هستم بالام. دارم شیر میدوشم. یک ایمیل بزن به ننهم بگو بیاد سگ توله را برگردونه خونه! ایمیلم رسید؟
- نه! داره دانلاد میشه! آها اومد! من ایمیل ننه قمر را ندارم!
- خیلی ساده است. بنویس مادونا ۱۹۱۰ @ یاهو دات کام!
- این عجوزه عجب ایمیلی واسه خودش درست کرده! یک کاره! خودت ایمیل منو واسش فوروارد کن! دل و دماغ این اکبیری رو ندارم!
- آهای تِر! فکر می کنی نمیدونیم اون آی دی «سپید اندام» در فیس بوک مال تو سیاه سوختهی گامبوی بوگندو است! اگه برات ویروس نفرستم، پس سکینه نباشم!
<><><>
۱۰۰ سال پیش در قجرستان، مادرشوهرها به عروس میگفتند ویروس ، به ویروس می گفتند عروس. به خودشون میگفتند آنتی ویروس. عروسها هم در سایت پرخواننده ی عروس: www.arous.org به مادرشوهرها می گفتند Junk-e-mail
<><><>
۱۰۰ سال پیش در چنین روزی ننهم (که خدا از عمر شما بکاهد و به عمر او بیفزاید) درد زایمان داشت. دوید توی فیس بوکش و یک پیام فرستاد برای طوطی باجی قابله ی محل که :
- درد شدید! داره میاد! به دادم برس!
قابله دوید توی صفحه فیس بوک. رفت بخش چت و برای ننهم نوشت:
- دارم اجاق را روشن می کنم اشکنه بپزم. وقتم کمه. اگه عجله داری میتونی بچه را در عالم مجازی (اینترنت) به دنیا بیاریم؟ خرجشم کمتره!
ننهم جواب نوشت: نه طوطی باجی جان! همه ی بچههائی که توی اینترنت متولد شدند عمرشون کوتاه بوده! خودت باشی بهتره. ها آمدی ها! الانه که بچه بیفته تو صفحه فیس بوک!
<><><>
۱۰۰ سال پیش درچنین روزی هنوز نورمهای اخلاقی اهالی قجرستان مثل امروز به هم نریخته بود. مردم پایبند چیزهای عجیبی مانند « اخلاق، شرف و ناموس» بودند. حتا محققین برجستهای که روی پروژه ی «حلالزادگی یا حرامزادگی؟» به عنوان پرسش بزرگ تاریخ و دین در شهر ما پژوهش می کردند نتوانستند بفهمند چرا بچههای شهر ما به جای آن که شبیه به پدرهای خود باشند شبیه به مردهای همسایهاند؟ مثلا با وجود دهها تست ژنیتیکی که روی من انجام دادند نفهمیدند چرا من شبیه به ملاحسین آخوند محله هستم وچرا پسر ملاحسین یکی شبیه به بابای خدابیامرز ما بود و یکی شبیه صفاتالله که نقش شمر ذیالجوشن را در عاشورا بازی میکرد؟
بعضی از پژوهشگران میگفتند که در نرمافزار زنان و در سختافزار مردان یک ویروس پنهانی اینستال شده بوده بوده که بی آن که آنان خودشان بدانند، دین و تاریخشان قاطی پاتی شده. اما گروهی دیگر از محققین برجسته در امور جامعهشناسی و دینپروری معتقد بودند که کدهای کامپیوتری «حرامزادگی» جای کدهای «حلالزادگی» نشستهاند و آنجور بوده که اینجور شده!
کار بحث و تحقیقات در قجرستان چنان بالا گرفت که مرجع تقلید بزرگ کشور حضرت آیتالله الاغپرور نجفی لندنآبادی فتوائی با این مضمون صادر فرمودند:
«بسمه تعالی. علت درهم ریختگی امورات مقدس جنسی ناشی از خشم صاحبالزمان است. امت واحده باید سوای خمس و ذکات، سهم امام را هم به صندوق صدقات واریز کنند تا بلا مرتفع گردد. انشاالله و تعالی.بیستم ماه محرم ۱۲۱۷ قمری. ۵ سال پس از ختنه شدن آقازاده مجتبی»
با وجود آن همه تحقیقات و آن فتوای مبارک، قضایا روشن نشد. ما خودمان هم تا امروز که ۱۰۰ سال از آن روزهای خوب عقبماندگی گذشته نفهمیدیم چرا دردها و امراضمان را از آخوند محلمان به ارث بردهایم و با آن همه کاکل که روی سر بابامان بود چرا ما مثل حاج آقا طاس شدهایم، و پسر حاجآقا که امروز بهش میگیم «آقازاده» چرا عقرب زلفش کجش مثل زلف بابای ما با قمر قرینه، و قدش مثل بابامان رشیده و چرا یک اشتباه سلولی یا ژنیتیکی در تمام هیکلش وجود نداره؟ و چرا حتا ویروس هم که براش میفرستم به کامپیوترش اثر نمیکند؟!
<><><>
بخشهای دیگر این طنز بزودی در همین جا منتشر خواهد شد.