|
مانی
فرزاد حمیدی منش : نقش خوش اندیش
تاريخ نگارش :
۹ دی ۱٣۹۰
|
|
فرزاد حمیدی منش
نقش خوش اندیش
تقدیم به مانی عزیز
عرق استحاله ای عظیم
بر پیشانی هوا ،
لحظه آبستن رنگی دگر ،
شهوتی شرور
در شیشه ی هوا
آغوش ها
به شکفتن خواهش.
باز هم اساطیر غریزه.
از درد
تیرگی در تراوش
بر خالی دلبر را
رج می زنم
و یادش را به یادش می نوشم.
ران های هوا
دو قوی سپید
که افسونم می کنند
به جوابی بی بازگشت.
لب هایم می سوزد
خیال کمرم را می پیچد
رام ام می کند
و دزدیده کام ام می دزدد
غنچه خواهش
بر نرمینه نیاز می شکفد.
پاهایم بی من اند.
دیگر تراکم ترنم
راهم نمی دهد
دست در ساق های هوا می برم
آواز رقص و قصص
سر بر سینه هوا می سایم
صدای برهنگی می آید
جهان آبستن است.
۱۳۸۰/۱۲/۵ همدان.