مانی
نویسندگان و فعالان فرهنگی در دفاع از آزادی دگراندیشان
تاريخ نگارش : ۱۲ آذر ۱٣۹۰

این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:     بالاترین balatarin     دنباله donbaleh     yahoo Yahoo     delicious Delicious     facebook Facebook     twitter Twitter     google Google    

نویسندگان و فعالان فرهنگی در دفاع از آزادی دگراندیشان
--------------------------------------------------------------
اکنون و در بِزنگاه تاریخی
سوم دسامبر ۲۰۱۱



                                                   «آزادی همیشه آزادی دگراندیشان است»
                                                                                  روزا لوکزامبورگ

دشمن واقعی مردم ایران

مردم ایران تنها یک دشمن واقعی دارند وآن‌هم «حکومت ناب محمدی» است. این «نظام مقدس اسلامی» دشمن درجه یک صلح درمنطقه هم هست و آن چنان که در قانون اساسی‌اش مندرج است و بارها از سوی رهبرانش بیان شده آهنگ آن دارد که با جنگ و جهاد، «انقلاب اسلامی» را به تمام جهان صادر کند و در«مدیریت جهان» با هرشکل ممکن سهیم شود! براین پایه است که درکنار تأسیس سپاه تروریستی قدس، به تمامی شبکه‌های ترور بین‌المللی یاری لُجستیکی، مالی، اطلاعاتی ونظامی می‌رساند. «رهبر»، فرماندهان سپاه، و دولتمردان مسلمان در ایران پیوسته برطبل جنگ می‌کوبند. فریادهای «راه قدس از کربلا می‌گذرد»، «مرگ بر آمریکا»، «اسرائیل باید از نقشه‌ی جغرافیا حذف شود»، «مرگ بر انگلیس» و شعارهای جنگی دیگری از این دست ۳۳ سال است فضای حکومتی در ایران را پر کرده است. روزی نیست که پرچم این یا آن کشور را آتش نزنند. ماهی نیست که موشک‌های قاره‌پیمایی در ایران آزمایش نکنند. صلح جهانی براستی که ازسوی مشتی روحانی بی‌خرد و اوباش پاسدار در خطری جدی قرار گرفته است.

چنین است جنگ!

ایران یکی از لقمه‌های چرب بر سفره‌ی روس‌ها و چینی‌ها است. پیداست که دیگرغارتگران و راهزنان بین‌المللی هم خرسند می‌شوند چنان اوضاعی فراهم آید تا آن‌ها به بهانه‌ی سرکوب وگوشمالی رژیم توتالیتر وجنگ‌طلب اسلامی در ایران، سلطه و چپاول خود را از نو درخاورمیانه سازماندهی کنند. ای بسا ایران نیز مانند لیبی و شاید بزودی سوریه بدست کشورهای رقیب ازسفره‌ی چین و روسیه قاپیده شود! بازنده‌ی اصلی این دگرگونی‌ها مردم ایران خواهند بود. چرا که آنان بدست حکومت اسلامی و مدافعانش به گروگان گرفته شده و خود حق مداخله در سرنوشت خود را ندارند. همه‌ی جناح‌های این حکومت در پدیدآوردن وضعیت مرگبار در ایران وخاورمیانه نقش موثر و آشکاری داشته و دارند. هم بنیادگراها و هم اصلاح‌طلبان، طراحان اصلی کشاندن ایران به باتلاق نابودی‌اند. مردم ایران درهیچ عرصه‌ای با منافع این رژیم همسو نیستند. منافع حکومت اسلامی درهمه‌ی گستره‌ها با منافع ملی ایرانیان درستیز است. ایرانیان به معنای واقعی کلمه به اسارت رژیمی دزد، سرکوبگر، ریاکار، جنگ‌طلب و ضد ایرانی درآمده‌اند. رژیمی که یک روز برای آمریکا و غرب شاخ و شانه می‌کشد، یک روز برای عربستان و مصر، یک روز برای اسرائیل و ترکیه و روز دیگرهم برای انگلستان و فرانسه. اما اگر این «جهادگران» حاکم بر ایران درهمه‌ی این موارد بلوف بزنند، در کوبیدن جان وجسم ایرانیان و نابودی اندیشه و فرهنگ ایرانی بسیار جدی عمل کرده و می‌کنند. یکی از آرزوهای آنان برای برونرفت از بن‌بست سیاست داخلی و منطقه‌ای‌شان همانا جنگ است که آن را آشکارا بر زبان می‌آورند و چه بسا که این آرزو نیز بر دلشان نماند. اما تاوان هرجنگی را مردم می‌دهند. فرماندهان لشکریان عرب و مغول و اسکندر همه رفتند اما ویرانی‌های فرهنگی و سیاسی آنان هنوز هم در ایران جبران نشده است. دیگر نه می‌شود تخت جمشید را بازسازی کرد و نه می‌توان هزاران کتاب ادبی و علمی سوخته شده‌ی ایرانی به دست عربها را بازنوشت و نه می‌توان جان میلیون‌ها ایرانی را که از جنگ قادسیه تا جنگ با صدام حسین کشته شدند به پیکر آنان بازگرداند. چنین است جنگ! سران جنگ‌طلب رژیم اسلامی در ایران، ای بسا پیش از فرارشان به کشورهایی که سرمایه‌های غارت شده‌ی ایران را به آنجا‌ها قاچاق کرده‌اند میهن ما را به سرزمینی یکسره از خاکستر وخون تبدیل کنند. برای جلوگیری از نابودی ایران باید این حکومت درتمامیت‌اش از کشور ایران محو شود. این حقیقتی است که تنها مردم ایران باید برای پیاده کردنش بکوشند. ضدیت با جنگ وظیفه‌ی هر ایرانی است، اما وظیفه‌ی مقدم برآن، ضدیت با جمهوری اسلامی است که زمینه‌های جنگ را فراهم کرده و اکنون بنا به گفته فرماندهانش منتظر کلید خوردن آن است تا «انرژی ذخیره شده» خود را یک‌جوری تخلیه کند!

مُفتشان سیاسی رژیم در «اپوزیسیون»

در این میان اما آن دسته از «روشنفکرانی» که می‌خواهند با انجام «برخی اصلاحات» اصل این رژیم را حفظ کنند، آنانی که خود از بنیان‌گذاران، تئوریسین‌ها یا مشاطه‌گران «اپوزیسیونی!» این رژیم بوده‌ وهستند، می‌دانند که حکومت اسلامی سال‌هاست در دل و اندیشه‌ی ایرانیان مرده است. آنان برآنند تا با حفظ «ظاهری انتقادی» از سقوط رژیم جلوگیرند تا مگر پست‌های از دست‌رفته‌شان را دوباره به دست آرند. درچنین کارزاری حمله به افراد، جریان‌ها و مخالفان راستین رژیم، شکل مناسبی است تا آنها در پوشش «ضدیت با جنگ»(!) به دیرفهمان حکومتی بفهمانند که «خودی» هستند و هوای «جمهوری اسلامی» را دارند، حتا در بیرون از کشور و به صورت توده‌ی رانده‌شدگان از حکومت! دراین میان ابرازنظر علی میرفطروس، پژوهشگر تاریخ ایران درباره‌ی حکومت و براندازی آن بشکل جراحی نظامی، بهانه‌ای برای «منتقدان شرمگین» رژیم شده است. این گرگانِ درلباس میش به عمد از درک کُنه نوشته‌ی این چهره‌ی سرشناس ادبی وفرهنگی ناتوان می‌مانند تا بتوانند چراغ‌های سبز چشمک‌زنشان را از دور و نزدیک برای حکومت روشن کنند. این مفتشان سیاسی درموقع ربوده شدن مخالفان رژیم و یا ترور افرادی همچون رافق تقی (نویسنده‌ی آذربایجانی که با فتوای آیت‌الله لنکرانی ترور شد) غایب‌اند اما تا خطر سقوط به دروازه‌های خلافت اسلامی نزدیک می‌شود، سرو کله‌شان پیدا می‌شود! بساط توطئه، ترور شخصیتی، جوسازی و خاک‌پاشی به چشم مردم را می‌گسترانند و با فریاد «واسلاما»، «وامیهنا» به ترویج تفتیش وسانسور آن هم درجهان آزاد می‌پردازند. آنان نه تنها ارزشی برای مخالفان نظری و سیاسی خود قایل نیستند، بلکه می‌کوشند زمینه‌های روانی و تبلیغاتی حذف و ترور دگراندیشان را نیز فراهم کنند.
رافق تقی روشن اندیشی که با فتوای آیت الله لنکرانی ترور شد

آزادی بیان و عقیده یک اصل جهانی

در هیج جای جهان آزادی و دموکراسی شکل نخواهد گرفت مگر با درک حضور دگراندیشان؛ و کوشش برای فعالیت علنی آنان درجامعه و فراهم کردن امکان‌هایی تا مخالفان هم بتوانند آزادانه و بی‌واهمه از تهمت و تعزیر، افکار و دیدگاه‌های خود را بیان کنند. جامعه‌ای بدون صدای روشن و آشکار مخالفان، جامعه‌ای مرده‌ است. هرجامعه‌ای از جریان‌ها و لایه‌های ناهمسان و گاه باخواست‌های ناهمروند شکل گرفته است و تنها با حضور علنی و قانونی همه‌ی نحله‌های نظری وسیاسی درصحنه‌ی اجتماعی است که بقای آن جامعه تضمین خواهد شد. ایرانیانی همچون نبوی‌ها، گنجی‌ها و صمدانی‌ها که درکشورهای غربی می‌کوشند به صورت مُفتش‌ و لابی‌ حکومت اسلامی عمل کنند و جلوی ابراز نظر و کوشش‌های مخالفان جدی رژیم را بگیرند، چه تفاوتی با بازجویان امنیتی رژیم در درون ایران دارند؟ یکی فتوا به قتل سلمان رشدی می‌دهد و این دیگری از یک پژوهشگر خلع دکترای افتخاری می‌کند! روشنفکران می‌توانند درمخالفت با جنگ یا با موافقت با ضربه‌ی نظامی به مراکز سیاسی و امنیتی حکومت اسلامی یا حتا درموافقت با «جنگ بشردوستانه» نظرشان را بیان کنند، اما اینان نه فرماندهان ناتو هستند، نه سران پنتاگون و نه فرماندهان سپاه قدس وسپاه پاسداران. نظر اینان تنها در محدوده‌ی نظرهای گوناگونی باقی می‌ماند که وجودشان برای تنفس هرجامعه‌ی دموکراتیکی ضروری است. چماق‌کشی برای تهدید دگراندیشان و بستن دهان‌ها تداوم همان سیاست «بشکنید این قلم‌ها را!» است که رهبرعظیم‌الشان این حضرات در ۳۲ سال پیش بیان فرمود! آنچه می‌تواند جلوی جنگِ احتمالی را بگیرد و همزمان، هیولای رژیم اسلامی را ازسرزمین ایران دورکند خیزش سراسری و پیگیر مردم ایران است.

شوربختانه نظر روشنفکران موافق یامخالف باجنگ،نقش چندانی درپیش آمدن یانیامدن جنگ ندارد. سرنوشت جنگ یا صلح را سران حکومت‌ها، مراکز فرماندهان نظامی، کارتل‌ها و مدیران کلان اقتصاد و سیاست‌های جهانی رقم می‌زنند. در این میان، نه «سینه زنی روشنفکران» برای حکومت نقشی ایفا می‌کند و نه راه حل‌های دیگر برای چگونگی زدن رژیم. ارزش عقاید و دیدگاه‌های هرجریان اجتماعی از آنجایی آغازمی‌شود که دیدگاه‌ها و باور دیگر جریان‌های اجتماعی در چالش با آنها قرار گیرند. دین سازان و سوءاستفاده گران از ابزار دین و ایدئولوژی‌های حکومتی هرگز نتوانسته‌اند دگراندیشان وحتا دگردینان را تحمل کنند، اما دست کم مدعیان «روشنفکری» درسده‌ی بیست و یکم و آن هم درجهان آزاد باید بتوانند امکان نوشدن خود را در امکان دادن به بسط و بیان دگراندیشی فراهم کنند. اما اگر حُسن نیتی در کار نباشد «روشنفکران» هم به ابزار دست جباران و غارتگرانی همچون «حکومت امام زمان» بدل می‌شوند.بی‌اعتنایی به «اصل آزادی بی‌حدوحصر بیان» موجب هرچه فروتررفتن میهن ما درمرداب استبداد دینی و سیاسی دیرینه‌ی خود خواهد شد.

ارائه دهندگان و حمایت کنندگان این متن:

اسماعیل خوئی -اسماعیل نوری‌علاء- میرزاآقاعسگری(مانی) – کوروش اعتمادی – پرتو نوری علاء-جواد اسدیان–مازیارقویدل- سبا خوئی- ویکتوریا آزاد– حسن کیانزاد- سیروس ملکوتی-مهدی کردستانی-فرِد صابری-ویدا فرهودی- منوچهرمحمّدی- نسرین محمّدی- سیمین محمّدی-رویا تیموری- رضامحمّدی-مراد معلّم-سعید گنجی- سیاوش لشگری - دارا لشگری – یزدان خدابنده‌لو- مدیریت پارس دیلی نیوز- زویا مجد- – نادره افشاری-خشایار رُخسانی- محمود مرادخانی- عباس خرسندی- – مزدک کاسپین- داریوش مجلسی- – پوران ابراهیمی – حسن اعتمادی – ناصرکرمی – جهانگیر لقایی – محسن کُردی – حسین رحیمی – مازیار ملک- منوچهر بخشنده- امیرحسین افشار- مهدی زمانی – وحید آبان – نادر مقبلان – آرش مهدوی – بابک اسحاقی – منوچهر رستمیان – علی نظری فر – پوریا ایرانی – آریا اصفهانی – علی منصور – تام گری – مهر مهرآیین – اسماعیل هوشیار – علی دشتی – پرویزی–فرید چاووشی- بابایی – – تورج معین –احمد کوشکی – مهدی فراهانی – نادر اعتمادی– پروین کریم – شهاب عقیقی- نسرین امیر صدقی- مظفر جهانگیری- حمید رشمه ای – سید عزت الله رشمه ای – داوود قاسملویی – ایراندخت سلیمی – آبتین آینه – پری عسگری- منوچهر آریایی – مینا ابراهیمی فیروز – ربابه احمدی – جلوه قاجار- سارا ترکمان- امیر حسن زاده-فرشاد ورهرام- آرتمیس فروغ- حمید وحدتی- آزاده پارسی- زری ایرانی- بردیا- بابک مهر آئین- – آرش اسحاقی- آیلین نظریان-ارژنگ ایران دوست- مرضیه تاری-کاوهء آهنگری - فریبرز کریمی بختیاری - فرح صانعی -کوشان ماد -صمد آقایی-سحر ایرانی-رباب مُحب-ایمان امید-جهانشاه جاوید-افشین بابازاده – مارسل پوریان- ذکریامانوی – فروغ فاطمه طیاری – زری علمی-آرمان نجم-سهیلا نهاوندی- شهاب منفرد-جعفر شادانفر-مسعود شمس آسمانی-شقایق ایرانی- سیروس شفیعی-تورج جوادی-حمید آراسته-غلامحسین بدیعی - پرویز ظفری -بهنام روشن- سارا خجسته- جواد روزبهان – شرارهء ملکی- عبدالمجید بهاروند- مرضیّهء سالمکار- شهرام جوادی فر-شیلا فرهنگ - کامبیز خاموشی، رویا تیموری و…..

                                                       امضاء های تکمیلی،متعاقباً به آگاهی می رسد.

برای افزودن امضاءهای تازه،به آدرس های زیر ایمیل فرمائید:

                                 esmail@nooriala.com

                                          manii@nevisa.de

                   koroush_etemadi@hotmail.com                              





www.nevisandegan.net