|
مانی
مازیار قویدل:چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟
تاريخ نگارش :
۱٣ دی ۱٣٨۹
|
|
|
مازیار قویدل و مانی
|
مازیار قویدل
"چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟"
پیشکش به میرزا آقا عسگری. مانی
در ناکجای گفتم اگر دوست جویمی
ار درد غربت و ستم اش بیش گویمی
با جام باده، هم سخن و مست و نغمه خوان
راه رهایی از ستم دیو پویمی
گفتم بگویم اش که هماوای دردها
با دیدگان باز بیا نیک بنگریم
بر ما چه رفته است و به خود بر چه آوریم
مایی که دست و پا و دل ِ جان و پیکریم
درد و دریغ کان همه نقش ام بر آب بود
با آن ز راه رفته، نشد راه بسپریم
او خانه را به آز و به زر وانهاده بود
با اوی نارواست سوی خانه ره بریم
گر درد هست و شکایت به نزد ما
آیین شدست کان همگان را فرو بریم
گر چه برند درد و شکایت به دوستان
"چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟"
مانی اگر تو دوست؟ بیا با تو پویمی
با تو ره رهایی از این بند جویمی
با تو به دیر رفته و با تو ترانه خوان
از دل غبار این همه اندوه شویمی
با تو بگویم از دل و دیده، روان و جان
شاید که تو نه دشمن و همگام کویمی
شاید که تو به پیکر اندیشه های نیک
خون رگی و جان ِ دل و رنگ ِ رویمی
۲ ژانویه ۲۰۱۱