مانی
خوانش شعر «گل زرد» از مانی
تاريخ نگارش : ۱۵ آذر ۱٣٨۴

این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:     بالاترین balatarin     دنباله donbaleh     yahoo Yahoo     delicious Delicious     facebook Facebook     twitter Twitter     google Google    

کاظم سبزی
خوانش شعری از میرزاآقا عسگری (مانی)
شعر «گل زرد» از کتاب ستاره در شن
جمعه ۳۰ خرداد ۱۳۸۲ – ۲۰ ژوئن ۲۰۰۳
 
چنین که بی تو من ‌اَ م
سرودن را دیگر چه سود؟
رامشگری بودم
اینک تنها دهانی هستم
به شکل ِ نام تو در باد(۱)
...
 
          شعر ما در دو دهه ‌ ی اخیر دست ‌ خوش تحولات بسیاری بوده است، و از فراز و نشیب های بسیاری عبور کرده است. اکثر شاعرهای دو دهه ‌ ی اخیر خواسته یا ناخواسته از این تحولات تأثیر پذیرفتند و خود را به گونه ‌ ای وارد این جریانات نمودند، و حاصل این شد که اکنون می ‌ بینیم: شعری که پس ‌ پشت ‌اَ ش حرف و حدیث بسیار است اما مانایی و ماندگاری ‌ اش را هنوز کسی نمی ‌ تواند تضمین کند و یا شاید برای اظهار نظر کردن درباره ‌ ی این روند هنوز خیلی زود باشد و به اندازه ‌ ی کافی از این جریانات دور نشده ‌ ایم.
       در هر حال شعری که موسوم است به "شعر مهاجرت" از این حرکت ‌ ها و روندهای گاه و بی گاه و هنوز به تثبیت نرسیده که بیشتر جنبه ‌ های آزمایشی دارند تا زیبایی شناسانه ، فاصله ‌ ی بسیاری دارد. شعری ‌ ست که هنوز درد مشترک از لابه ‌ لای سطرهای آن حس شدنی ‌ ست. شعری عاری از تصنع. "شعر مهاجرت" شعری ‌ ست با خصوصیات خاص خودش، که توجیهات جامعه شناسانه ‌ ی خودش را داراست.
         مقایسه ‌ ی تطبیقی "شعر مهاجرت"، با شعرهای تولید شده در دو دهه ی اخیر، در داخل و نیز میزان موفقیت هر کدام، حتماً نتایج قابل توجهی خواهد داشت و به سوالات بسیاری پاسخ می ‌ دهد که قطعا ًراهگشا خواهد بود.
***
        میرزاآقاعسگری (مانی) یکی از برجسته ترین و پرکارترین شاعران شعر مهاجرت است، که از سال ۱۳۵۴ تاکنون بیش از یازده مجموعه ‌ ی شعر و پنج کتاب بصورت نثر و چند کتاب برای کودکان و نوجوانان در آلمان، سوئد و امریکا به چاپ رسانده است که قسمت اعظمی از " ‌ ادبیات مهاجرت" دوران معاصر را تشکیل می‌دهد.
با هم نگاهی به شعر " گل زرد" از مجموعه ‌ ی "ستاره در شن" این شاعر می ‌ اندازیم و به بررسی ویژگی های آن می پردازیم:
 
«گل زرد»
 
گاهی
بهانه ای که برای سرودن نیست،
گلی زرد، خانه را می افروزد
گلی که زنی عاشق را در خود نهفته دارد
و در دستانی شامگاهی به من ارمغان شده است
*
گاهی که شعر به دیار سکوت می کوچد،
و کلمه، ریگی گمشده در شنزار است،
گلی زرد
با گشایش پ رهایش
خنیای مدهشانه ی حوا را
در خانه می نوازد.
*
غنچه ای بود،
آب های جهان را که نوشید
پیرهن چاکید و
زن غایب
از آن طلوع کرد
تا شب خیالم را درخشان کند
*
گاهی/ بهانه های سرودن که محو می شوند،
سرخ گلی می شوم
و چهره فرو می برم در گلی زرد
که شعری خوشبو را
در خانه ام می پراکند! (۲)
......
 
          اگر بخواهیم خصوصیات کلی این شعر را بیان کنیم شاید بتوان گفت: شعری ست به لحاظ زبانی ساده و بی آلایش، زود فهم و زیبا که برای جنجال بر پا کردن و مباحث حاشیه ای ادبیات سروده نشده است. " گاهی/ بهانه ای که برای سرودن نیست،" واقعا ً چه اتفاقی می افتد؟ " گلی زرد، خانه را می افروزد" به همین سادگی و روانی، بافت کلی و پیوند درونی دیگر عناصر این شعر به همین صورت است و این لحن روان تا انتها ی اثر حفظ می شود و به مخاطب نوید فضایی آرامش بخش و به دور از جنجال را می دهد. " کوچ کردن شعر به دیار سکوت" باغنای موسیقیایی یی که دارد و " نوشیدن آب های جهان" این آرامش را مسلم تر می کنند.
       ارتباط " گل زرد" با " زنی عاشق" از یک سو در بند نخست شعر و " گلی زرد" و " خنیای مدهشانه ی حوا" در بند دوم شعر، به گونه ای حاکی از یک چیز گم شده است و حس تعلیقی خاص و زیبا را در نهایت کار به مخاطب عرضه می دارد. چیزی که هم در شعر هست و هم نیست و همینش زیباست. با خواندن این شعر مخاطب، هم حس می کند که شعر خوانده است، هم حس می کند که شعر نخوانده است. شعر می خواند چوان روایت " گل زرد" و " دستان شامگاهی" و " خنیای مدهشانه ی حوا" را درک می کند، و شعر نمی خواند چون بهانه ای برای سرودن نیست و شعر به دیار سکوت کوچیده است.
       عناصر موجود در این شعر در سطرهای مختلف، آن قدر به هم نزدیک می شوند که خود، آن دیگری می شوند و گاه آن قدر از هم فاصله می گیرند که به نفی همدیگر می پردازند. البته به گونه ی زیبایی شناسانه ای که خاص اکثر کارها در مجموعه ی " ستاره در شن" می باشد. و این خود در نهایت، باعث اتذاذ افزونتری در مخاطب میشود و حس زیبایی شناسانه ی وی را بیشتر تحریک می کند تا جایی که در ادامه ی کار می خوانیم:
"... پیرهن چاکید و- زن غایب- از آن طلوع کرد". زن عاشق اکنون به زن غایب تبدیل شده است. با اندکی تأمل بیشتر پیوند بین " عشق" و " غیاب" را به گونه ای تجریدی حس می کنیم که حاصل دید منحصر به فرد شاعر از دریچه ی خودش به جهان است.
         دو عنصر " زن" و " گل زرد" در این سطرها، چنان در هم تنیده شده اند که تفکیک شان از هم ناممکن است تا آن جا که در نهایت می خوانیم:
 
" گاهی
بهانه های سرودن که محو می شوند،
سرخ گلی می شوم
و چهره فرو می برم در گلی زرد
که شعری خوشبو را
در خانه ام می پراکند!"
 
          بطور کلی اشعار مجموعه ی "ستاره در شن" همه این خصوصیات را دارا هستند. این در هم تنیدگی های شاعرانه، نفی شدن عناصر توسط همدیگر و دوباره به هم پیوستن شان، زبانی نرم و لطیف، و تا حدودی آرکائیک، و مضمون هایی آمیخته با دردی پنهان در اکثر کارهای این مجموعه دیده می شوند. در هر حال " ستاره در شن" وقتی " شعر در گردباد است"کورسوی امیدی می تواند بود تا باور کنیم چیزی به اسم " شعر سالم" هنوز هم وجود دارد.
 
 
 
توضیحات:
۱ – مجموعه‌یِ ستاره در شن، ص‌۹۴، شعرِ: «ترانه‌یِ تنهایی»
۲ – همان ص‌۴۱
 





www.nevisandegan.net