|
مانی
لقمان تدین نژاد : زبــان
تاريخ نگارش :
۵ آذر ۱٣٨۴
|
|
لقمان ندین نژاد
زبــان
تقدیم به تبعیدیِ عـزیز، مــانی
لهجه هایِ تازی ترکیِ ما
در پایتخت های دورِ پارسی زبان
سئوال معنی دارِ خواربار فروش پیر،
انتهای کوچه ی شهرستانی،
میدان ملکه ی سابق مصری
«از کجا می آیی. . . ؟»
و دلشوره ی ناخودآگاه من
کجای این زمین خواهم «ماند از رفتار»
برای صرف جیره ی مختصر نان و سبزی،
چای و شیرینی
در نیم قرن آتی
دور از خرابه های ولایت زادگاهم؟
لهجه های شرقی ما
در شهر های قاره ی یخ زده
و پاسخ من به سئوالِ خشکِِ «چرا می آیی»
باگت، ژامبون، سووینیون،
دریاچه ی مرزی،
دورنمای قله ی برفی
بی هیچ تعلقی،
«درد بی عشقی»
گرمای مختصری باقی
زیر پالتویِ کهنه
دوخت تریکو های شهر مرگ زده
با قله های عزادار
و تردد های مشئوم مردان خون و خاکستر
در میدان ها
دیدار های هفتگی مادران
از خاوران شهر
و خاک های بی نشان
فرو می ریزد مرز مجازی زبانها،
سامی، هند و اروپایی، غیر الفبایی، . . .
لهجه ها،
تازی، ترکی، شرقی، . . .
آنسوی سالهای وجد و طوفان
سکوت و تأمل
«به کجا می روی؟»
نگاه دخترک می پرسد
به مرغ مقلدی خیره
در پارک درندشت کم تردد
دانه بر می چیند سبزقبا
پای افرای جوان
آه. . .
راه باید بیافتم باز
دیر دارد می شود
راه درازی پیش روست
از خرابه های سرزمین زادگاهم
تا منازلی آنسوی زبان های رایج
اینجا نمی فهمم
زبان دخترکانِ گُنگ را
سبزقبا ها، افرا ها و سنگریزه ها را
آتلانتا، ۲۲ آوریل ۲۰۰۲ ۱۱ شب
از لقمان تدین نژاد
فاجــعه
تقدیم به مــانیِ عـزیز
اتوبوس های شهری
می لغزند در سرازیری
به دریا می افتند
و سرنشینان غرق می شوند جملگی
مقابل چشمان مادران، پدران، عابران
در پارک جنوب شهر
در چهار راه ها
خرید و فروش می شوند دختران
و به اسارت می روند با شخصی ها
زنجیر بر پا
بدنبال سرنگ می گردند جوانان
پشت سطل های زباله
مرد با لباس استتار، کُلت بر کمر
کُر عزاداران را هدایت می کند
به سمت مرقد مطهر رهبر،
خالی از زوّار
مقابل چشمان نگران مادران، پدران
دختران، جوانان
و سرنشینان اتوبوس
آتلانتا، پانزده مه ۲۰۰۳