مانی
غزه، آزمونگاهی برای ایرانیان
تاريخ نگارش : ۵ بهمن ۱٣٨۷

این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:     بالاترین balatarin     دنباله donbaleh     yahoo Yahoo     delicious Delicious     facebook Facebook     twitter Twitter     google Google    

قمه زنی ایرانیان برای دشمنان خود!

نوشته «غزه، آزمونگاهی برای ایرانیان» را دو سال پیش در ماه مارس ۲۰۰۹ در چند سایت منتشر کردم. در آن زمان جنگ در نوار غزه اوج گرفته بود و سینه چاکانِ «فلسطین مظلوم» در حال یقه درانی بودند.
در هفته پیش، یکبار دیگر مسلمانهای دوآتشه در ایران و منطقه با پشتیبانی جمهوری اسلامی و دولت اسلامی ترکیه، و برای ایجاد تنشی در خاورمیانه و به سایه راندن مسئله اتمی و جنایات جمهوری اسلامی؛ آنهم در آستانه سالگرد خیزش خردادی مردم ایران علیه اسلام و حکومتش، چند کشتی باصطلاح «کمکهای بشردوستانه»! به غزه ارسال کردند. دولت اسرائیل مانع از ورود آن کشتی ها (که بیشتر از مواد غذائی و دارو، ریشوهای حزب اللهی و بنیادگراهای دوآتشه در خود داشتند) جلوگیری کرد. تا اینجای قضیه بیخ ریش صاحبانش! اما با این بهانه، دوباره حزب الله و کمونیستهای وطنی و باصطلاح «روشنفکران»، پشت به پشت هم به سینه زنی برای تروریستهای حاکم بر غزه پرداخته اند و در جلز و ولزی مضحک برای غزه سینه می درانند. آن هم در زمانی که مردم ایران فریاد برداشته اند: نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران!

نوشته زیر را یکبار دیگر با این یادداشت، روی جلد سایتم می گذارم.
مانی
خرداد ۱۳۸۹
<><><>

میرزاآقا عسگری.مانی
 
غزه، آزمونگاهی برای ایرانیان
 
برای رفع شبهه همینجا بگویم که من یک ایرانی هستم که میهنم و مردمِ پاکسرشت آن را دوست میدارم، و به همهی انسانها، فرای رنگ ، نژاد و عقایدشان احترام میگذارم. من از حکومت ضد ایرانی اسلامی در ایران بیزارم. آنها مرا بخاطر عقایدم تبعید کردند. و در ۲۶ سال گذشته هرکاری که از دستشان برمیآمد علیه من و خانوادهام انجام دادند. من برای نوشتن این مقاله از اسرائیل و یا جائی دیگر دستمزدی دریافت نکردهام. من سی و پنج سال است برایگان برای مطبوعات و رسانهها نوشته و گفتهام. تنها بخاطر ابراز نظراتم. نظرات من را میتوانید بپسندید یا با آنها مخالف باشید، اما اجازه ندادهام و نمیدهم که کسی جلوی ابرازعقایدم   را بگیرد. آنچه در زیر میخوانید سخن یک شاعر و نویسندهی ۵۷ ساله است که عمر و زندگیاش را پشتوانهی ابراز نظرش کرده است. من ۱۵ سال تمام کمونیست بودم. ۱۵ سال است که از آن ایدئولوژی عبور کردهام و میکوشم آدمی آزاده و آزادهاندیش باشم. و جز برای آنچه که حقیقت میدانم، قلم نزنم.
 
و اما بعد...
 
به باور من جنگ سازمان تروریستی حماس با اسرائیل، جنگ جمهوری اسلامی با اسرائیل بود (و هست). در این جنگ، بسیاری از «کمونیستها» و «مدعیان روشنفکری» در ایران و جهان جانب تروریسم و بنیادگرائی راگرفتند.آنها زیرپوشش دفاع از«فلسطینیان مظلوم» علیه جهان متمدن، علیه غرب، علیه مردم و کشور اسرائیل و فراتر از همه علیه راستی و درستی موضع گرفتند. آنان درکنار تروریسم اسلامی، درکنار روحانیون مرتجع، ودرکنارحکومتهای سرکوبگردر ایران و منطقه قرار گرفتند. آنها بهخاطرکینهی مضحکی که علیه غرب، حقوق بشر، دموکراسی و سکولاریزم دارند پنهان و آشکار   با تروریسم بینالمللی همسو و همدل شدند.
 
نگاه روسی - اسلامی
 
قرنهاست است که امپراتوری روسیه با پوششهای گوناگون ازجمله «انترناسیونالیسم کمونیستی» و سپستر با پشتیبانی دروغین از حکومتهای اسلامی در ایران، سوریه و فلسطین، دست به ایجاد شبکهای جهانی علیه آزادی بیان، علیه رواج حقوق بشر و پیوستن کشورهای واپسمانده به قافلهی جهانی تمدن زده است. تنها کشوری در منطقه که طی دو عهدنامه گلستان و ترکمانچای بخشهای وسیعی از ایران را ضمیمهی خاک خود کرده است همین روسیه است. احزاب بظاهر ایرانی و در باطن روسیاندیش، سازمانهای بنیادگرای اسلامی در ایران و خاورمیانه، بنیادگرایان چپنمای آمریکای لاتین و... دست دردست هم به نبردی پنهان وآشکار بااروپا، آمریکا، و نهادهای دموکراتیک درغرب و شرق زدهاند. سینهچاکان ایدئولوژی اسلامی و مارکسیستی از کوبا تا کرهی شمالی، از مسکو تا تهران، از دمشق تا غزه، از ونزوئلا تا حزبالله لبنان، دست در دست هم به نبرد با غرب و دستاوردهای جامعهی غربی که یکی از تجلیهایش منشور حقوق بشر سازمان ملل است برخاستهاند. اینان جهان را به دو بخش خوب و بد تقسیم کردهاند انسانها را به دو بخش خوب و بد تقسیم کردهاند: «فلسطینیها خوب و مظلوم»و «اسرائیلیان بد وظالم»، «مسلمانان خوب و مظلوم»، «آمریکائیان و اروپائیان بد و ظالم». البته که در هردو جناح هم انسانهای خوب و حکومتهای معتدل وجود دارند و هم انسانهای نابههنجار و حکومتهای زورگو اما این کجا و آن کجا؟! بحث بر سر فرهنگ و سیاست غالب بر این دو «اردوگاه» است.
 
از کربلا تا غزه
 
بخشی از سایتهای متعلق به «روشنفکران» و «کمونیستها»ی ایرانی نیز با وضعیتی هیستریک، ناواقعبینانه و یکسونگر، و با پوشش دفاع از«زنان و کودکان بیگناه فلسطینی» به پشتیبانی تروریسم بینالمللی، سازمان تروریستی حماس و حکومت اسلامی پرداختند. آنان برای کشته شدن بیگناهان در غزه سوگوار شدند اما برای کشته شدن اسرائیلیان بیگناه در شهرها، رستورانها و خیابانهای کشور اسرائیل تره هم خورد نکردند! آنان درکنار تصاویری از زنان و کودکان بیگناهی که درغزه ناخواسته سپر بلای حماس شده و کشته شده بودند، عکسی از چریکهای تروریست حماس منتشر نکردند! آنان تصاویری از زنان سالمند اسرائیلی که در آسایشگاهشان مورد حملات موشکی حماس قرار گرفته بودند منتشر نکردند. پیشتر نیز آنان از زنان و کودکان عراقی که درجنگ هشت ساله توسط بمبارانهای حکومت اسلامی ایران قتل عام شدند عکسی منتشر نکردند. حماسی ها و سینهچاکانِ فلسطین، دوازدههزار زندانی سیاسی ایرانی را که بدست جمهوری اسلامی درسال ۱۳۶۷ قتل عام شدند نادیده گرفتند. آنان از سرکوب مردم کردستان و بلوچستان بدست پاسداران رژیم اسلامی عکسی منتشر نکردند. سینهچاکانِ فلسطین ازخود نمیپرسند که چرا ایرانیانی که بدست مسلمانان عرب درهم کوفته شدند ۱۴۰۰ سال است برای سرکوبگران عربِ خود سوگواری میکنند؟! آنان همواره سوگوار اعراباند:ازعلی وحسین در کربلا بگیر تا تروریستهای حماس در غزه. آنها نمیدانند گور زرتشت کجاست؟ سوگ سیاووش چیست؟ آرامگاه رستم فرخزاد یا بابک خرمدین کجاست؟ اما خود را عزاداران «کربلا» مینامند و هرکسی را که به آن اعتراض کند به جرم «توهین به باور تودهها» سرزنش و محاکمه میکنند! راستی چرا؟ این خودباختگی ملی و فرهنگی از کجا و تا چهمیزان در بین این «ایرانیان» نفوذ کرده است که چشم و گوش بسته برای عربها سینه میدرانند؟ یادتان باشد من همهی اعراب را یککاسه نمیکنم. من ایرانیام و هرجریان عرب یا غیرعربی را که با کشورم دشمنی نورزد دوست میدارم. موضوع برسرعرب، یهودی، ایرانی یا غربی نیست، موضوع برسر واقعبینی و تشخیص منافع ملی کشور ما ایران است.
 
اگر حماس بمب اتمی میداشت!
 
حکومت اسلامی در ایران سیسال است میگوید: «مرگ بر اسرائیل»، «راه قدس از کربلا میگذرد»، «اسرائیل را نابود خواهیم کرد»...حماس در قانون اساسیاش ثبت کرده که تا نابودی اسرائیل از پای نخواهد نشست و...
پیداست که نابودی اسرائیل به معنای کاستن سرزمین اسرائیل از کرهی زمین نیست. منظورآنها محو و نابودی مردم اسرائیل است. یعنی میخواهند هفت میلیون زن، کودک و مرد اسرائیلی را نابود کنند. آن هم یکبار و برای همیشه! آیا اگر حماس وجمهوری اسلامی بمب اتمی و قدرت نظامی اسرائیل را داشتند حتا یکساعت در نابودی همهی اسرائیلیان تأخیر میکردند؟ هم اکنون آنها درپی کسب بمب اتم و سلاحهای مرگباری هستند تا به این هدف دست یابند.آنها آشکارا و بارها به اسرائیل اعلان جنگ دادهاند. آتشبس را یکسویه نقض کردهاند. اسرائیلیها به دفاع از خود برخاستهاند. تروریستها خود را لابلای زنان وکودکان عرب قایم کردهاند. و درنبردی دوسویه، چندصد زن وکودک بیگناه فلسطینی کشته شدهاند. در جنگ نمیشود از گلوله و بمب خواهش کرد که حالا که داری بسوی هدف میروی آن تروریستهای پنهان شده در میان مردم را بکش اما به آن زنها و بچههای بیگناه لطمه نزن! اگر چریکهای حماس که میگویند ۱۵۰۰۰ نفرند مانند ارتش اسرائیل از میان مردمشان بیرون میرفتند و در مرزهاشان با اسرائیل با ارتش آن کشور میجنگیدند، آیا زنان و کودکان بیگناه فلسطینی کشته میشدند؟ آنها مردم فلسطین را سنگر خود کرده بودند اما انتظار داشتند در جنگ به سنگرشان آسیب نرسد؟! مظلومنمائی برای جلب ترحم، ترفند مسلمانانی بوده و هست که هرگاه قدرت داشته باشند به صغیر و کبیر رحم نمیکنند. حکومت اسلامی در ایران هزار درهزار کمونیست، مجاهد، سلطنتطلب، کرد، بلوچ و آزادیخواه را کشت. مأموران این رژیم به زنان و دختران ایرانی تجاوز کردند. اموال مخالفین خود را مصادره کردند. آنان اگر قدرت یابند همین سناریو را در تمام جهان پیاده میکنند. اما اکنون قدرت مقابله با جهان را ندارند. لذا مظلومنمائی میکنند. اگر قدرت یابند همان بلائی را بر سر جهانیان خواهند آورد که ۱۴ قرن پیش برسر ایران آوردند.
حماس همرزمان دیروزی خود و طرفداران الفتح و محمود عباس را در اعدامهای دستهجمعی قتل علم و سلاخی کرد. آن مقتولین مگر «آدم» نبودند؟ آیا اگر حماس قدرت میداشت همان بلا را برسر مردم اسرائیل نمیآورد؟ حالا که فاقد آن قدرت است، با مظلومنمائی بفکر جلب ترحم و کمکهای جهانیان است. اگر قدرت بگیرد، همین کمککنندگان جهانی را هم قتلعام خواهد کرد. کمونیستها که جای خود را دارند!
 
حقانیت با کیست؟
 
تروریسم حقانیتی در جهان امروز و فردا ندارد. حقانیت با صلح، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و سکولاریسم است. حقانیت در گریز از دروغگوئی، و باور به واقعیت است. آنانی که امروز با هربهانهای در جانب بنیادگرائی و تروریسم ایستادهاند، فردا در برابر خود و تاریخ خجل خواهند شد. البته اگر وجدان وعاطفهای داشته باشند! بیدار شویم. ما ایرانی هستیم. کشور و مردمی که بدست اعراب مسلمان سرکوب شده و ۱۴ قرن است نتوانسته کمر راست کند. پیشتر از آن که بفکر اعراب فلسطینی باشیم، بفکر رهائی خود و میهنمان از یوغ اسارت دنبالههای عربی در حکومت امروز ایران باشیم.
 

۲۱ ژانویه ۲۰۰۹

<><><>
روز چهارشنبه ۲۲ ژانویهی ۲۰۰۹ خانم فرنوش رام از رادیو اسرائیل گفتگوئی در همین زمینه با من داشت که می توانید آن را در همین سایت نویسا، در بخش صدا و تصویر بشنوید. در لینک زیر:
www.nevisa.de





www.nevisandegan.net