مانی
ژاله اصفهانی: شعر ما پیدا و پنهان عاصی و معترض است
تاريخ نگارش : ۱۱ آذر ۱٣٨۶

این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:     بالاترین balatarin     دنباله donbaleh     yahoo Yahoo     delicious Delicious     facebook Facebook     twitter Twitter     google Google    

 
 
گفتگوی میرزاآقاعسگری(مانی) با ژاله اصفهانی
 
 
ژاله اصفهانی: شعر ما پیدا و پنهان عاصی و معترض است
 
ژاله اصفهانی، ساعت هشت و دو دقیقه غروب روز پنج شنبه ۸ آذرماه ماه ۱۳۸۶ (۲۹ نوامبر ۲۰۰۷) در لندن آرام گرفت
 
 
 
 
مانی :   خانم اصفهانی شما حدود ۵۰ سال است در مقام یك شاعر دست به‌ قلم دارید. آیا اگر یك‌ بار دیگر زاده شوید دوست دارید دوباره شاعر باشید؟   چرا؟
 
ژاله اصفهانی : بر امر محال نقش بستن چرا؟
 
مانی : نگاهی به‌ گذشته، به ‌كارنامه‌ی فرهنگی خود داشته باشید! از ژاله‌ی اصفهانی فاصله بگیرید و نگاهی از سر سنجش و بازنگری و نقد به‌ زندگی و آثار ژاله‌ی شاعر و نویسنده بیندازید!   لطفا!
 
ژاله اصفهانی : ژاله از ۱۳ سالگی، كه غزل نخستین خود را سرود، تا امروز همواره در شرایط گوناگون مهاجرتِ ناگزیر كوشیده تا فرصتی به‌ دست آورد و بنویسد. و نوشته است. بسیار نوشته و پاره كرده و گاهی به‌ چاپ رسانده و هر بار پس از انتشار دفتر شعری، پشیمان شده كه: این چه كاری بود كردی؟!
ژاله از ابتدا در اقلیم شعر بی‌یار و بی‌همزبان بوده. گاهی دلم برایش می‌سوزد. گاهی هم از او بدم می‌آید. زیرا به‌ نظرم مغرور و بی نیاز بی‌جهت است. نه به ‌كسی رشك می‌برد و حسرت، نه از هیچ كس انتظار یاری و همكاری دارد. اما شگفت‌زده دل ‌خوش است كه مردم با همه‌ی دوری‌ها دوست‌اش می‌دارند و همین انگیزه‌ی امیدواری و امید سرائی اوست. پاداش و خوشبختی شاعر ایرانی آن است كه مردم ایران شعر دوست‌اند و هنر پرورند.
 
مانی : شما تحول شعر فارسی را از زمانی كه در كنار نیما در كنگره‌ی شاعران و نویسندگان در سال ۱۳۲۵ شركت داشته‌اید تا به اكنون تجربه كرده‌اید. شما فراز و فرود شعر نو پارسی را دیده‌اید و در آن سهیم بوده‌اید. این تحول را برای ما بگشائید!   كجا بوده‌ایم، به‌كجا رسیده‌ایم؟
 
ژاله اصفهانی : بله من عاشقانه مشاهده‌‌گر تحول شعر فارسی بوده و هستم. از سال ۱۳۲۵ كه در نخستین كنگره‌ی نویسندگان ایران در تهران شركت و شعرخوانی داشتم، با نیمایوشیج آشنا شدم. پس از برگزاری كنگره، نیما به ‌خانه‌ام آمد و یك‌ بار هم مرا به‌ خانه‌اش دعوت كرد. با زندگی خصوصی نیما به ‌وسیله‌ی همسر او، عالیه جهانگیری، در بانك ملی ایران، بیشتر آشنا شدم (دراین باره جداگانه نوشته‌ام) به ‌نظر من آن‌چه نیما یوشیج در زمینه‌ی شعر فارسی انجام داد یك انقلاب بود، كم است اگر آن را تحول بنامیم. شهامت نوآورانه‌ی نیما درخور ستایش است. شوخی نیست ایستادن در برابر عظمت هزار و چند ساله‌ی شعر فارسی با آن همه جلال جهانگیرانه‌اش و ادعای این كه كاربرد عروض و قافیه به ‌رسم كهن به‌ درد نیازمندی‌های امروز ما نمی‌خورد. با طنز گفت: شعر تكراری و تقلیدی ما صدای یك نواخت و خسته كننده‌ی چرخ خیاطی را به‌ گوش می‌رساند . نیما برای پدید آوردن صدای نوی موافق با خواست‌های زمان وزن عروضی را در هم ریخت و از نو ساخت یا پیشنهاد ساختن داد.
جای خوشبختی است كه گروه شاعران جوان تازه‌نفس نوآوری نیما را پذیرفتند و در اندك زمانی دفترهای متعدد در شعر نو به‌ چاپ رساندند. این‌ها ستاره‌هائی هستند كه همزمان با هم و در كنار یك ‌دیگر منظومه‌ی درخشان شعر فارسی سده‌ی بیستم ایران را پدید آوردند كه چند سده تاریخ ادبیات ما در آن انتظار بود. آن‌ها زیر پرچم شعر نوین آن زمان بعدا هر یك راه و رسم و سبك مشخص خویش را پیش گرفتند و بر شاعران جوان تأثیر گذار شدند كه احمد شاملو شعر آزاد -   خارج از وزن‌های عروضی را بنیان نهاد و رواج داد. اینك شاعران آزاد شده‌ی معاصر ما، در ایران و برون‌مرز، شتابان پیش می‌تازند و می‌آفرینند و امیدهای تازه می‌بخشند.
 
مانی : نقش خود شما در این تحول چه بوده است؟ آیا شما فقط یكی از شاعران نوپرداز بوده‌اید یا در تحول شعر نو در مقاطع گوناگون آن تأثیر داشته‌اید؟   خواهش دارم نگوئید «این را باید دیگران بگویند!»   ما دوست داریم نگاه و تجربه‌ی ژاله را به نقش ژاله‌ی شاعر -   و از زبان خود او -   بدانیم!
 
ژاله اصفهانی :   ژاله در بحبوحه‌ی شكفتن شعر نیمائی به ناگزیر از ایران دور شد. اما آن را پذیرفته بود و همراه خود برد و به دانشكده‌های شرق‌شناسی جمهوری‌های شوروی پیشین، و به ‌ویژه به تاجیكستان رساند. مقالات متعددی پیرامون «شعر نو چیست؟»، و حتا رساله‌ای به‌همین نام، نوشت و سپس به تحقیق و تطبیق شعر معاصر ایران، افغانستان و تاجیكستان، پرداخت و نوشته‌های خود را در مجله‌ی «شرق سرخ» كه بعدا «صدای شرق» نام گرفت در تاجیكستان به‌چاپ رساند و به این گفته‌ی منتقدان و شاعران آن زمان تاجیك دل خوش داشت كه: « ابوالقاسم لاهوتی ادبیات مشروطه را به تاجیكستان آورد و ژاله شعر نو را ».   اگر به‌ طور كلی این نقشی نباشد در تحول شعر نو. ژاله ستایش انسان و تصویر طبیعت را مركز و محور شعر خود قرار داد. یعنی شعر را از توصیف حالات درون شاعر به بیرون، به‌ جامعه‌ی ایرانی و بشری برد، شاید در آن زمان بیش از دیگر هم‌كاران.
 
مانی : در شعر و هنر، زن یا مرد بودن اهمیتی ثانوی دارد. با این همه، زن بودن شما در رشد و شهرت شما تأثیر مثبت داشته است یا منفی؟   چرا؟
 
ژاله اصفهانی : زن بودن نه چیزی به شعر ژاله افزوده و نه چیزی از آن كاسته است. او از آغاز شاعری، چنان استقلالی در خود احساس كرده كه متوجه زن یا مرد بودن سرایندگان نشده است. شعر یا خوب است یا بد، یا شعر است یا شعر نیست. از هر كه می‌خواهد باشد.
 
مانی : خانم اصفهانی، شما بی‌دریغ و از روی مهر، در باره‌ی چندین و چند شاعر خوب و متوسط و حتا بد، نقد و مطلب نوشته‌اید. اگر بخواهید بهترین نقدها و نوشته‌هاتان بر شعر دیگران، در كارنامه‌ی ادبی شما برای همیشه ثبت شود، از كدام نقدهاتان نام می‌برید؟   چرا؟
 
ژاله اصفهانی : از سال ۱۹۶۰ تاكنون سرگرم پژوهش در شعر خودمان و ملت‌های دیگر هستم. روزی این شغل من بود. امروز سرگرمی‌ام شده. یكی از كارهایم، چنانچه گفتم، تطبیق شعر نو در ایران، افغانستان و تاجیكستان است، در ۳۰۰ صفحه‌ی چاپ نشده، كه سال‌ها پیش مورد پذیرش نویسندگان و استادان دانشگاه‌های افغانستان و تاجیكستان قرار گرفت. در ۱۵ سال اخیر نیز پیرامون آثار شاعران زنده و رفته‌ی خودمان چیزهائی نوشته‌ام و سخنرانی‌هائی هم داشته‌ام كه نمی‌دانم كدام ماندنی‌اند.
 
مانی : به‌علت تغییر زمانه، نوع روابط بین نسل‌های ادبی تغییر كرده است. نسل‌های پیشین همواره با دیده‌ی احترام و تحسین به نسل‌های قبل از خود نگاه می‌كردند. اما در دوره‌ی ما، نسل‌های تازه‌تر، نگاهی نقدآمیز، نفی گرایانه و گاهی ویرانگر به‌ نسل‌های قبل از خود دارند. شما چگونه به ‌این پدیده نگاه می‌كنید؟
 
ژاله اصفهانی :   طبیعی است كه همواره نو، جای كهنه را می‌گیرد و با تغییر زمان، سلیقه و جهان‌نگری‌ها نیز دگرگون می‌شوند. در نتیجه غالبا جوانان، كار سالمندان را نمی‌پسندند. اما تغییرناپذیر آن است كه هرچیز واقعا ارزشمند و هر انسان والای سودمند به ‌زندگی جامعه‌ی بشری، در میان نسل امروز و نسل‌های آینده پایدار و مورد احترام خواهد بود.
 
مانی : بر كارهای شما بررسی‌های گوناگونی به‌ زبان‌های گوناگون نوشته شده. با این همه، آن‌چه در باره‌ی شما به ‌زبان فارسی نوشته و منتشر شده، جامعیت ندارد. چرا؟   چرا مثلا منتقدینی مانند آقایان براهنی، نوری‌علاء، دستغیب و . . .   در باره‌ی كارنامه‌ی شعری شما اظهار نظر نكرده‌اند؟
 
ژاله اصفهانی : درست است كه بسیاران در باره‌ی ژاله و شعرش نوشته‌اند، كه درود بر آنان. حالا اگر یاران فرهیخته‌ی مورد نظر شما چیزی نگفته‌اند، باید ازشان برنجید؟
 
مانی : وضعیت نقد ادبی ایران را درمقایسه باكشورهای دیگر چگونه می‌بینید؟
 
ژاله اصفهانی : نقد ادبی ایران بسیار جوان و كم‌پیشینه است. اگر ما در پرتو شعر هزار ساله‌مان سر در آسمان داریم، در مورد نقد كمتر از صد سال نمی‌توانیم آن را همچون یك فن یا علم مشخص ادبی رشد یافته به‌ شمار آریم.
منتقدان ادبی ما، بیشتر به نمایاندن اندیشه‌ی خویش می‌پردازند تا به كار شاعر و نویسنده، برای راه‌‌نمائی آگاهانه‌ی او. و شعر كنونی ما راستی نیازمند منتقدان آگاه است.
 
مانی : اقامت طولانی و اجباری شما در شوروی سابق چه تأثیر سازنده یا كاهنده‌ای در شعر شما داشته است؟ فكر می‌كنید اگر می‌توانستید همواره در ایران بمانید، سرنوشت شعر شما چیز دیگری می‌بود؟
 
ژاله اصفهانی : سرنوشت شعرمن اگر همواره درایران می‌بودم؟ هیچ نمی‌توانم بر آن ‌چه پیش نیامده حكم بدهم. چه می‌دانم. تنها این را می‌توانم بگویم كه دوری ناگزیر طولانی از زادگاه و زبان مادری برای شاعر آزار دهنده است. اما دنیای جادوئی شعر هم آن توانائی را دارد كه در نوسازی خویش و نوآفرینی، به شاعر یاری برساند. زندگی در اتحاد شوروی پیشین، به ‌ویژه ده سال تحصیل در دانشگاه‌ها و بیست سال شغل در رشته‌ی ادبیات چیزی به ژاله آموخت تا بگوید: « شاد بودن هنر است -   شاد كردن هنری والا تر» و این شعر تا امروز هم در درون و بیرون ایران زنده مانده است.
ژاله از هنر و ادبیات روس و ملت‌های شوروی پیشین بسیار چیزها آموخت. شعرش به ‌زبان‌های آنان ترجمه و منتشر شد. از احترام برخوردار بود و همواره نگاه و امیدش به‌ ایران.
 
مانی : گرایش شما به شعر، به ‌ویژه در فرم و زبان -   تا حدی محافظه كارانه است. حركت آوانگاردی در شعر شما ندیده‌ایم. علت‌اش چیست؟ اصولا شما چه تعریفی از شعر آوانگارد دارید؟
 
ژاله اصفهانی : واژگان محافظه‌كار و آوانگارد، به ‌نظر من، از فضای لطیف اثیری شعر بسیار دوراند. اگرچه در غرب و در محافل ادبی به ‌كار برده شده‌اند، هیچ شاعر واقعی هنگام سرودن و آفریدن به ‌فكر این دو نیست. از سوی دیگر اگر هر شاعری بخواهد، یا بكوشد، كه پیشرو و واجد سبك و طریقه‌ی تازه‌ی شعر باشد، پس چه كسانی باید از او پیروی كنند. یعنی اگر همه آوانگارد باشند چه بلبشوئی دنیای ادب را فرا خواهد گرفت.
من آوانگاردی را در نور و نیروئی می‌بینم كه از جان واژگان، از شكل و مفهوم، از تخیل و تصویر شعر بیرون می‌تراود، برق یا اشك چشمان می‌شود، و دل و جان انسان‌ها را از عشق و آرمان و امید سرشار می‌كند.
به‌نظر من شعر نغمه‌ی روح است و ندای آزادی -   اگر احساس و اندیشه‌ای والا در بیان و زبان درست و زیبا به ‌وسیله‌ی تصویرهای تازه‌ی شاعرانه به تجلی بنشیند،‌ آن شعر موفق است، حال به هر شكل و فرمی كه می‌خواهد باشد. به ‌شیوه‌ی شعر نیمائی یا شعر آزاد خارج از وزن‌های متداول عروضی - یعنی شعر رایج امروز ایران.
شعر باید كاری بكند كه كهربا با طلا، یعنی حس و اندیشه‌ی شنونده و خواننده را برباید و به‌ سوی خود جلب و جذب كند، او را لحظه‌ای یا لحظاتی از دنیای درون همیشگی‌اش بیرون آرد و در اختیار یا در محاصره‌ی اعجاز شاعر قرار بدهد و در آفاقی كه او می ‌خواهد به‌گردش آرد.
شعر، باز آفریدن حالتی است در شنونده، كه به شاعر هنگام سرایش دست داده است. اگر چنین حالت پدید نیاید، آن سروده اثرگذار نبوده است.
شعر در هرحال باید زنده، زیبا، هیجان‌انگیز، شوق آور، و شورآفرین باشد. شعر، آتشی است كه ناگهان در دل و جان شاعر شعله می‌كشد و به ‌وسیله‌ی واژگان زیبا و گویا بیرون می‌تراود.
به ‌نظر من هیچ شاعر حقیقی پی شعر نمی‌گردد. این شعر است كه او را آشكار می‌كند و وادار می‌كند كه: بنشین و هستی بلورین مرا بساز، مرا بیافرین و نور نافذم را بر دل‌ها و جان‌ها برافشان و زندگی را، انسان را، و جهان را درخشان‌تر و زیباتر كن. این است راه تو، وظیفه‌ی توی شاعر!
من هرگز شعر را از این وظیفه و تعهد جدا نمی‌دانم - تعهد هنری- اجتماعی هنرمند. بگذار واژه‌ی تعهد از رنگ‌های سیاسی - گروهی بیرون بیاید و معنا و مفهوم واقعی خود را به‌ دست آرد.
هیچ انسانی از یاری انسان‌های دیگر، و از اجتماعی كه در آن زندگی می‌كند، بی‌نیاز نیست. او نیز نسبت به ‌دیگران خواه - ناخواه وظایف و تعهداتی دارد. هنرمند، به‌ عنوان یك فرد اجتماعی، دارای تعهد و رسالت ویژه‌ی هنر خویش است. شاعر شاهد و، به ‌گونه‌ای، شریك همه‌ی رویدادهای روزگار خود است. او نمی‌تواند نسبت به ‌آن‌چه پیرامون وی، در كشور خود و در سراسر جهان، می‌گذرد بی‌توجه و بی‌تفاوت باشد. صدای ستایش یا نكوهش، فریاد شادی یا غم یا اعتراض شاعر، به ‌هر رنگ و آهنگی كه هست، باید بلند شود و ژاله بیش از پنجاه سال است در این راه گام گذاشته و تا آخر ادامه خواهد داد. البته همراه آوانگاردها.
 
مانی : به ‌شعر امروز برگردیم. آیا شما تفاوتی بین شعر جاری در ایران و شعر جاری در برون‌مرز می‌بینید؟ چه تفاوت‌هائی؟
 
ژاله اصفهانی : با این همه تماس انتشاراتی و اینترنتی بین شعر جاری ایران و برون‌مرز تفاوت چندانی نمی‌بینم. به‌ نظر من شعر امروز ما پُركار تر از پیش و فراوان تر شده و شمار شاعران جوان، مرد و زن، بسیار تر. شعر ما پیدا و پنهان عاصی و معترض است. مسائل سیاسی-  اجتماعی در نمادهای گوناگون فریاد می‌زنند و شاعران همه ناخرسند و خشمگین‌اند. و این برای ادبیات معاصر ما تازگی ندارد. صد سال است اكثر شاعران ایران یا كشته می‌شوند یا زندانی یا تبعید و تهدید، یا این كه گرفتار تنگدستی‌اند. چون از دولت‌ها هیچ‌گونه یاری نمی‌بینند. یادمان نرفته كه ملك‌الشعرای بهار، كه روزی وزیر فرهنگ بود و همواره نماینده‌ی بزرگ فرهنگ و ادبیات عصر، برای مداوای بیماری سل وسیله نداشت و ناگزیر شد از سوئیس برگردد و بدون دارو و درمان در وطن‌اش از جهان برود. نیمایوشیج برای ادامه‌ی زندگی روزمره‌ی خود و خانواده‌اش گاهی برای بقال سركوچه زردچوبه پاك می‌كرد. از آن زمان تا امروز شاعران ایران غالبا پول چاپ كتاب شعرشان را ندارند و نمی‌توانند سروده‌های خودشان را به‌ دست مردمی كه دوست می‌دارند بسپارند.
فقدان وسیله‌ی مناسب برای نوشتن و آفریدن و انتشار، شاعران را خسته و دلگیر می‌كند و گمان نمی‌كنم در این مورد تفاوتی بین سخنوران داخل و خارج ایران باشد. من با استثناها كار ندارم و با آنان كه تشویق می‌شوند برای موضوع‌های سفارشی شعر بنویسند و جایزه بگیرند. از سوئی این را نمی‌توانم نگویم كه بعضی شاعران در اثر بلاتكلیفی و سر به هوائی چنان شعر را از زندگی جدا می‌كنند كه گوئی به‌جای دفتر سروده‌هاشان دكان جواهرسازی از سنگ‌های ارزان می‌سازند. شاید این یك دلخوری سالمندانه‌ای است كه باید ببخشید. زیرا باور و امید من آن است كه شعر معاصر ایران، در درون و برون‌مرز، داناتر، شكوفاتر خواهد شد.
 
مانی : نمی‌پرسم بهترین شاعران موجود از نظر شما كدام‌ها هستند. اما می‌پرسم از نظر شما بهترین روند‌ها و جریانات شعری موجود در ایران و برون‌مرز كدام‌ها هستند؟   بی‌گمان دلائل‌تان را هم بیان خواهید داشت.
 
ژاله اصفهانی : هر گلی بوئی دارد.
 
مانی : شما در لندن زندگی می‌كنید. شهری كه چندین شاعر و نویسنده‌ی شناخته شده و نو آمده‌ی ایرانی هم در آن‌جا زندگی می‌كنند. از دور چنین به ‌نظر می‌رسد كه اغلب این هم‌كاران ما با هم سر ناسازگاری دارند. برخی مقالات و نوشته‌هائی كه از این هم‌كاران در نشریات چاپ می‌شود حكایت از فضائی مسموم دارند. خوشبختانه شما از این درگیری‌ها به‌دور مانده‌اید، ولی ناظر آن‌ها بوده و هستید. علت این ناسازگاری‌ها را چه می‌بینید؟
 
ژاله اصفهانی :   انگیزه‌ی ناسازگاری برخی از سخنوران و هم‌كاران مقیم لندن را فضای مسموم نمی‌دانم، تنگی فضای ادبی خودمان، یعنی دوری از مردمی كه به ‌مقیاس وطن به ‌زبان آن‌ها شعر می‌گوئیم.   البته بعضی تنگ نظری‌ها و رقابت‌ها هم به‌ میان می‌آید كه از بین می‌رود. سخت نباید گرفت.
 
مانی : هر یك از ما روزی این جهان را ترك خواهد كرد. من برای شما عمری طولانی و پُربار آرزو می‌كنم. اما اجازه بدهید بپرسم نگران سرنوشت آثارتان در غیاب خودتان نیستید؟ آن همه شعر و نوشته و خاطره و نامه و . ..   را چه كسی یا چه نهادی جمع و جور خواهد كرد؟   آیا پس از مرگ -   در این جهان پرشتاب و پرمشغله -   آثار شاعرانی كه از میان ما می‌روند دچار غبار زمان و فراموشی و بی اعتنائی نخواهند شد؟
 
ژاله اصفهانی : بایگانی شاعر، متن سراسر زندگی اوست. نشانگر و نتیجه‌ی كارهائی است كه انجام داده. تا زمانی كه زنده است شخصا آن را نگهداری می‌كند. اما وقتی رفت، این كار شاید وظیفه‌ی دیگران است. ژاله كه روزگارش در مهاجرت‌ها و جا به جا شدن ها به ‌سرآمده، از كدام دیگران می‌تواند انتظار داشته باشد؟ دوبار نوشته‌ها و آثارش به ‌دست خویشان بیمناك او به آتش كشیده شده: نوشته‌های نوجوانی او را در اصفهان پس از سال ۱۳۲۶ -   مهاجرت اول، و آثار جوانی‌اش پس از ۱۳۶۲ و مهاجرت دوم.
در سال ۱۳۶۰ كه با امید و اشتیاق می‌خواست به ایران برگردد، بخشی از بایگانی خود را به تاجیكستان و به انستیتوی زبان و ادبیات به ‌نام رودكی فرستاد كه آن‌ها به‌ خوبی نگهداری كردند. دویست كیلو عزیزترین كتاب و نوشته‌هایش را با پست به ایران فرستاد. متن تز دكتری او پیرامون «زندگی و آثار ملك‌الشعرای بهار» به زبان فارسی جزو همان بسته‌های پستی بود (ترجمه‌ی روسی آن در لندن موجود است) در پست‌خانه‌ی تهران گفتند بسته‌ها به اوین فرستاده شده است!
در سال ۱۳۷۹ ژاله از لندن به ‌مسكو رفت تا تكلیف بایگانی و هم‌چنین كتاب‌خانه‌اش را، كه شامل دو هزار جلد كتاب، یك سوم آن كتاب‌های موشح بود، معین كند. بخشی را به نویسندگان و دوستان ایرانی و تاجیك داد، بخشی را به آذربایجان فرستاد، و قسمت مهم آن را، كه كتاب‌های موشح جزو آن بود، به كتابخانه‌ی «لنین» كه بعدا «كتابخانه‌ی دولتی روسیه» نام گرفت اهدا كرد. از سوی آن كتابخانه نامه‌ی ستایش آمیزی دریافت كرد، با تعهد به ‌این كه كتابخانه‌ی ژاله را به‌عنوان هدیه‌ی یك شاعر ایرانی، در میان ۴۳ میلیون كتاب خود، نگهداری خواهد كرد.
ژاله همیشه آرزو داشت بایگانی و كتابخانه‌اش را به ‌كتابخانه‌ی دانشگاه اصفهان بفرستد، اما نتوانست. اینك اوست و یك كتابخانه‌ی كوچك با كتاب‌های موشح شاعران معاصر، و دست نوشته‌های گذشته‌اش: انبوه - انبوه دست نوشته، برگه‌های زرد شده‌ی چهل پنجاه سال پیش مثلا: « شعر نو چیست » و « شعر نو درایران و افغانستان و تاجیكستان »، پیش‌نویس‌ها در باره‌ی « زندگی و آثار ملك‌الشعرای بهار » و اسناد و مدارك فراوان، « عارف قزوینی شعر و سرود مبارزش »، « نیما یوشیج - پدر شعر نو » (ترجمه‌ی روسی آن موجود است)،‌ « سیمای شیرین از خسرو و شیرین نظامی » (لیسانس)، « ترجمه‌های فارسی هزار بیت از شاعران ترك زبان » ، « منظومه‌ها و درام‌ها و موسیقی‌ها كه بر آن‌ها نوشته شده » ، یك صندوق نامه‌های شاعران و نویسندگان، در ۲۰ یا ۳۰ سال اخیر، با برخی از پاسخ‌ها و عكس‌ها ، و نوشته‌ها و سخنرانی‌ها در باره‌ی شاعران معاصرمان و . . .
 
مانی : شما چه تدبیری برای آرشیو و انتشار آثارتان چیده‌اید؟
 
ژاله اصفهانی : چه تدبیری؟
 
مانی : آیا كارهای تازه و منتشر نشده‌ای دارید؟   در دست انتشار چه دارید؟
ژاله اصفهانی : با وجود این ‌كه در هفت سال اخیر مشغول پرستاری همسرم هستم و كمتر وقت و فرصت دارم كه حتا با خودم باشم، نه شعر رهایم می‌كند، نه من دل از آن برمی‌گیرم. دفتری از شعرهای تازه و سروده‌های فراموش شده‌ام را با نام « دار و ندار » حاضر كرده‌ام كه امید است به‌ زودی چاپ شود.
            و اما دلم می‌خواست شاعری‌ام از امروز آغاز می‌شد.
                                                                                              لندن - فوریه ۲۰۰۲
 
برگرفته از کتاب: رهپویان اندیشه
<> گفتگو با نویسندگان تبعیدی ایران
<> به کوشش : میرزاآقا عسگری (مانی)
<> چاپ نخست پائیز ۲۰۰۶
<> تصویر روی جلد : مانی
<> انتشارات هومن. آلمان
 
 
 
زیست‌نامه‌‌ی ژاله اصفهانی
 
سال ۱٣۰۰ در اصفهان ، خیابان شیخ بهائی، كوچه‌ی مجلسی، به‌ دنیا آمد. نام پدر ابوالقاسم. نام مادر منور.تحصیل در دبیرستان بهشت آئین، اصفهان.شعرگوئی از هفت سالگی برای عروسك‌ها. نخستین غزل در سیزده سالگی. شعرهای دوران دبیرستان در روزنامه‌های سپنتا، اخگر و باختر امروز چاپ شده است.پس از پایان دبیرستان بهشت آئین ‌خدمت در بانك ملی ایران در اصفهان و سپس در تهران.
سال ۱٣۲۲ چاپ نخستین مجموعه‌ی شعر به ‌نام: ‌‌‌گل‌های خود رو   در چاپ‌خانه‌ی بانك ملی ایران، تهران.گذراندن پیش دانشگاه در دبیرستان نوربخش، در تهران.   پذیرش در دانشكده‌ی ادبیات دانشگاه تهران سال ۱٣۲۵.شركت و شعرخوانی در نخستین كنگره‌ی نویسندگان ایران در تیر ماه سال ۱٣۲۵.سال ۱٣۲۵ سفر به تبریز به منظور ازدواج با افسر نیروی هوائی، شمس‌الدین بدیع تبریزی (بعدا دكتر اقتصاد، پژوهشگر و مترجم).
سال ۱٣۲۵ مهاجرت به اتحاد شورویی پیشین. زندگی در باكو. فرا گیری زبان‌های تركی و روسی. تحصیل در دانشگاه دولتی آذربایجان و اخذ لیسانس در رشته‌ی ادبیات.   دو فرزند آنان : بیژن، متولد ۱٣۲۷، مهندس ذوب آهن از دانشگاه مسكو و دارنده‌ی لیسانس روان‌شناسی از دانشگاه سن پترزبورگ.   مهرداد، متولد ۱٣٣٣، مهندس ساختمان و موسیقی‌دان. در سال ۱۹۵۴ سفر به مسكو و تحصیل در دانشگاه دولتی لامانوس‌اف ( Lamanosov ).    نگارش تز دكتری را در باره‌ی زندگی و آثار ملك‌الشعرای بهار.   دریافت عنوان دكترا در ادبیات در سال ۱۹۵۹.
از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹٨۰ كار پژوهش ادبی در آكادمی علوم، انستیتوت ادبیات جهانی به‌ نام ماركسیم گوركی، در مسكو.
 
کارنامه‌ی ژاله اصفهانی
 
نیمایوشیج پدر شعر نو   كه به ‌زبان روسی چاپ شد.
شعر نو چیست . بررسی تحقیقی و تطبیقی آثار شاعران ایران، افغانستان و تاجیكستان     
رساله‌ی عارف قزوینی - شعر و موسیقی مبارزش.
برگردان چند نمایش نامه از زبان آذری به فارسی.
ترجمه‌ی هزار بیت از شعرهای شاعران كلاسیك و معاصر آذربایجان به شعر فارسی.
گزینش اشعار سخنوران نوآور ایران برای برگردان و چاپ به شعر روسی.
ایراد سخنرانی‌های متعدد در كنگره‌ها و كنفرانس‌های ادبی بین‌المللی.
(هیچ یك از این نوشتار ها به ‌زبان فارسی چاپ نشده است)
بیست مجموعه برگردان شعرهای ژاله به شعر روسی، آذری و زبان‌های دیگر ملل شوروی پیشین.
هفت دفتر از شعرها به خط فارسی، سیرلیك در تاجیكستان چاپ و منتشر شده است.
ترجمه و نشر اشعار ژاله به زبان چك توسط پروفسور ایرژی بچكا و نیز توسط محمد ملاكریم به زبان‌های عربی و كردی.
یكی از منظومه‌های دراماتیك ژاله به ‌شكل اپرا در سال ۱۹۵۹-۱۹۶۰ در صحنه‌ی اپرا- باله به نام صدرالدین عینی ، در تاجیكستان، اجرا   شده است.
سال ۱۹۶۵   مجموعه‌ی شعرهای ژاله به ‌نام: زنده رود، در مسكو انتشار یافت كه مولف را در ایران ممنوع‌القلم كرد.
سال ۱٣۵٨ مجموعه‌ی زنده رود در تهران تجدید چاپ شد.
سال ۱٣۵٨ دفتر شعرها به ‌نام:   نقش جهان در مسكو چاپ و منتشر شد.
مهر ماه   سال ۱٣۵۹ بازگشت به‌ایران (در شب آغاز جنگ ایران و عراق)
سال ۱٣۶۰ انتشار مجموعه‌ی اشعار به ‌نام: اگر هزار قلم داشتم ، در تهران.
از سال ۱۹٨۲ (۱٣۶۰) زندگی در لندن و انتشار كتاب های زیر:
۱٣۶۲ ، البرز بی‌شكست ، لندن.
۱٣۶۵،   ای باد شرطه ، لندن.
۱٣۶۵ ، تجدبد چاپ البرز بی‌شكست در نیویورك.
۱٣۶۶ ، هر گلی بوئی دارد ، لندن. ترجمه‌ی آثار شاعران روس و ملل دیگر شوروی پیشین.
۱٣۷۱ ، خروش خاموشی ، سوئد. گزینه‌ی شعرها.
۱٣۷٣ ، سرود جنگل ، لندن. گزینه‌ی شعرها.
۱٣۷۵ ، ترنم پرواز ، لندن.
۱٣۷۶ ، موج در موج ، تهران.
۱٣۷۹ ، سایه‌ی سال‌ها ، آلمان. كه سرگذشت ژاله به ‌قلم اوست.
 





www.nevisandegan.net